part21(operation)

Start from the beginning
                                        

سرم توسط دستاش گرفته شد سرمو به سمت خودش برگردوند
و متوقف شدن زمان رو حس کردم
لب هامون پیچ تابشونو شروع کرده بودن روی همدیگه وول میخوردن
برخورد زبونامون بهم دیگه خیس و داغ بود باعث میشد بیشتر و بیشتر همو بخوایم

خودمو بالاتر کشیدم دستمو روی شونه هاش گذاشتم
کاملا روش قرار گرفتم. محکم فشارش دادم و لب پایینی اشو حسابی تو دهنم فرو کردم
خوشمزه بودن اوووم
صدای ملچ ملوچ بوسه امون با آواز پرنده ها قاطی شده بود آه و ناله هامون روی اونها هم انگار تاثیر گذاشته بودکه بیشتر صدا میدادن

یهویی دست میو رو که از پشت آروم آروم وارد شلوارم میکرد حس کردم انگشتشو به آهستگی از پایین تا بالای شکاف باسنم میکشید

آه داره با  قلب بی طاقتم چیکار میکنه؟ از پشت گوشام حرارت میزد بیرون داغ داغ کرده بودم منم دستمو حرکت دادم تا به دیکش برسم تا دستم لمسش کرد

لبامون از هم جدا شد منو بلند کرد و صدای کلیدهای پیانو بلند شد صدای بسته شدن در پیانو رو شنیدم
منو روش قرار داد ناله کردم

-آههه آهههه... یکی... یکی میبینتمون..... تو باغیم.... آهههه.... پی جیب چی؟ آه

هنوز کامل شلوارمو از پام بیرون نکشیده بود
با نفس های بریده بریده و صدای گرفته ای گفت

-فرستادمشون دنبال نخود سیاه... آههه... هیچکس مزاحممون نمیشه... اووومم.... میخوامت... فکر کردی من نمیدونستم بینش اینجوری میشم؟

-پیِ مکار

پاهام آویزون بود دستمو روی پیانو گذاشتم تا خودمو بهش تکیه بدم منتظر حرکت بعدی اش بودم
دستش عضو بیدار شده امو گرفت. پلک سمت راستم نبض میزد. تو دستش فشارش داد ناله ام بلند شد

-آیییی.... آهههه.... پی.... آههه

نفس هام هرلحظه سنگین تر میشد میتونستم صدای ناله های خفه و نفس های کش دار میو رو هم بشنوم بوی انواع گل ها بینی امو پر کرده بود با عطر پی میو و بوی نعنایی دهنش قاطی شده بود و منو بیشتر تو خلسه فرو می‌برد
الان دستش نبود که دیکمو لمس میکرد
عضو خودشو به عضو من میزد سر عضوامون بهم برخورد میکرد از بس با دندونم لب پایینمو گاز گرفته بودم که درد شیرینش بیشتر شده بود چه حس وسوسه کننده ای بود

دست هامو جلو بردم میو سریع زیر بغلمو گرفت تو بغلش جا گرفتم. صورتمو جلو بردم هر نقطه ای که لبم برخورد میکرد و بوسیدم
میو هم همونجوری که من تو بغلش بودم انگشتشو توی حفره ام. فرو برد آخخخ
انگشتشو داخل حفره ی خیسم تکون میداد تند تند. برخورد انگشتشو با تک تک حسگرهای دیواره ام، حس میکردم
خودمو بیشتر بالا بردم گودی کمرمو بیشتر به نمایش گذاشتم

دو تا انگشتشو فرد کرد موهاشو چنگ زدم ناله امو بیشتر سر دادم. اونم هیسی کشید دائم میگفت

🌌 endless sky 🌌(mewgulf) Where stories live. Discover now