Chapter 6

1.5K 300 48
                                    

.
.
.
.

لویی با فکر اینکه هری یک هفته تمام نیست، چشم‌هاش به سرعت باز شد.

به ساعت کنارش نگاه کرد و همین که دید ساعت 4:47 رو نشون میده، ناله کرد.

"شت لعنتی اون الاناست که بره!"

لویی به سرعت نور از روی تختش بلند شد. دور تا دور اتاقش گشت تا لباسِ مناسبی پیدا کنه. تا اینکه یه پیرهن سفید و تازه بنظرش معقول امد.

پوشیدش و همونطور که تبدیل میشد، از پنجره پایین پرید و سمت خونه‌ی هری شتافت.

حداقلش لویی می‌تونه مثل قبلاها بره اتاقِ هری و نیازش رو برطرف کنه؛ ولی هری می‌خواد چیکار کنه؟!

احتمالا اون قراره بعد از چهار روز مریض شه. چون این همون حرفی بود که به لویی گفت.

لویی در کمترین زمان به زیر پنجره‌ی اتاق هری رسید. شنید که پسر تنهاست و داره یه چیزی مثل زیپ چمدونش رو میبنده.

بالا رفت، اما همین که خواست وارد شه پنجره رو بسته دید. پس به آرومی در زد.

چهره‌ی هری بالا امد. با دیدن لویی لبخندی زد و دلربا بودنش رو چندین برابر کرد.

"هی لو، اینجا چیکار میکنی؟"
هری امگا رو به داخل کشید و بلافاصله در آغوش گرفت.

"هری ما داریم میریم، عجله کن."
صدای رابین از پشت در شنیده شد.

لویی حرفی نزد و کمی عقب رفت. بلوزش رو در اورد و باعث شد چشم‌های هری گرد شه.

نگاه هری زومِ پوست صاف لویی بود.
لویی کاملا زیبا بنظر می‌رسید و لعنت به هری چرا الان باید می‌رفت؟!

لویی بی‌سروصدا به آلفا خندید و هودی رو از سرش رد کرد.

"فهمیدم که توی اون مدت به رایحه‌م نیاز داری...پس بگیرش"
لویی با خجالت لپ‌هاش رو گاز گرفت و بلوز رو سمت هری دراز کرد.

"فاک. مرسی لو. من به معنای واقعی کلمه بدون اون میمیرم!"

هری به قصد گرفتن پیرهن دست لویی رو کشید و توی بغل خودش پرت کرد. دست‌هاش رو دور بدن کوچیک امگا پیچید و اجازه داد دست‌های کنجکاوش فقط روی ستون‌فقرات پسرک بمونه.

این واقعیت که بدون لویی چهار روز بیشتر دووم نمیاره، دوباره توی صورتش کوبیده شد. و باعث شد بینیش رو درست بالای علامت جفت‌گیری امگا توی گردنش فرو ببره.

لویی هم با فکر اینکه اون همچنان هری‌عه نه تخت و ملافه، همین کار رو کرد.

"هری!"
هر دو پسر با شنیدن صدای ناگهانی، سرجاشون پریدن. لویی با گونه‌های سرخ از هری جدا شد.

"سفر خوبی داشته باشی، هز"
هری لبخند زد و لب‌هاش رو به دندون گرفت.

"مراقب خودش باش."

True Mates [L.S]Where stories live. Discover now