اولین دلیل که باعث میشه بقیه از اون پسر نفرت داشته باشن این هست که آلفاها در مقابلش شکست میخورن و این مقاومتش رو نشون میده.
این باعث میشه که امگاها به تواناییش حسادت کنن و در طرف دیگر آلفاها برای اینکه نمیتونن به دستش بیارن عصبی بشن.لویی قرار نیست دروغ بگه. اون خودش میدونه که میونِ بقیه امگاها کاملا بهتر به نظر میرسه. در واقع هیچکس هرگز امگایی به جذابی اون ندیده. یه امگای ریزه میزهی جذابِ جسور.
با این حال بقیه میتونن خیلی راحت چشمشون رو روی حقیقت ببندن و با در نظر گرفتن اینکه اون فقط یه امگاس مورد قضاوت قرارش بدن.
مردم همینن. اونها دنبال بهونهن تا سر چرتترین چیزها شمارو قضاوت کنن.
تنها چیزی که لویی میخواست این بود که شخصیتش رو قضاوت کنن، نه نوع به دنیا امدنش رو.
اون امگا به دنیا امده بود و کسی نمیتونه این رو تغییر بده.
پس حداقل دهنشون رو ببندن تا دنیا کمتر از بوی گند مغزهای مریضشون پر بشه.ثانیا افرادی هستند که بخاطر متفاوت بودن لویی ازش متنفرن. لویی واقعا خاص بود! اون حتی یکبار هم مقابل یک آلفا تسلیم نشده بود!
پس اونها (آلفاها) مجبور میشن که بعد از شکست، از دور شکوه و جلال لویی رو ببینن و برای بدست نیاوردنش حرص بخورن.
و تمام این دلیلها کافیه تا او از نگاه بقیه مشکلساز به نظر برسه:/
البته حقیقت تلخ هنوز هم پابرجاست، اون یه امگای ناتوانه (از نظر جسمی) و این چیزی نیست که بخواد ازش طفره بره یا حتی دربارهش دروغ بگه!
همهی گرگها عطر و بویِ منحصر به فرد خودشون رو دارن. این امر به شناسایی و دسته بندیشون کمک میکنه. و البته که این موضوع توی سکسلایف هم وجود داره. (یعنی موقع سکس هم بوی خاص خودشون رو دارن)
برای مثال وقتی که لویی بوی شدید نیلوفرهای آبی رو میده، میشه فهمید که اون یه امگاس و رایحهی خالصی داره.
البته این به این صورت نیست که شما آلفا رو مانند MAN با حروف بزرگ بنویسی و تمام امگاها نیز به همین شکل باشند، خیر.
هر امگایی با دیگری تفاوت دارد.
لویی به لاکر مزخرفش رسید و همون لحظه رایحهی کاملا آشنایی رو احساس کرد. گوشهاش به سمت پایین با حالت ناخوشایندی کج شدن (مثل وقتی که غرغر میکنن) و پوستش کمی به خارش در امد.
این رایحه مطمئنا متعلق به کسی هست که مثل خداس (بزرگ و قدرتمند) وگرنه لویی دلیل دیگهای برای رخ دادن چنین اتفاقی نمیدید.
لویی برای لحظهای احساس مریضی کرد، در حدی که دلش میخواست از مدرسه فرار کنه و لای پتوی گرمش در امان باشه و ریلکس کنه.
YOU ARE READING
True Mates [L.S]
Fanfiction[Persian Translation] [complete✔] لویی تاملینسون، بدترین امگایی هست که هر کس به چشم دیده. اون امگایی هست که خودش رو موظف به تسلیم شدن و اطلاعت کردن از بقیه نمیبینه، و به نوعی اون توانایی مقاومت در برابر دستوراتِ تقریبا هر فردی رو داره. هری استایلز...
Chapter 1 (1)
Start from the beginning