- کافیه فکر کنم آدم شده... خب خب فکر کردی با این بروسلی بازیا به کجا میرسی ها؟

دوباره به سمتم اومد و چند بار آروم تو گوشم زد درد نمی‌کرد اما قلبم چرا
تحقیر شدم جلوی چند تا علاف بی سروپا ک با نزول پول درمیارن اینها همش زیر سر بابامه اما چرا هنوزم شدیدا نگرانشم؟!
همینطور که آهسته تو گوشم میزد حرفاشو با تمسخر بیان میکرد

- ببین... هیچکس تاحالا از زیر دست من فرار نکرده میفهمی؟ زیرسنگم بری من پولمو از حلقومت میکشم بیرون... هه... اول ک اجزای باباتو میفروشم مریض هم هست زیاد زنده نمیمونه

دندونامو بهم چفت کرده بودم و با نفس های عصبی با چشم های به خون نشسته نگاش میکردم
فقط اگه دستم باز میشد میکشتمششششش
الان درحال درست کردن یقه ام بود بخاطر کتک کاری بهم ریخته شده بود

ادامه داد

- ببین من گزینه ی مرگ و این چیزها رو میزارم آخر کار... آخرین گزینه... پولمو بهم بده... همشو... با سودش... دیگه کاری به کار تو و اون بابای الدنگت ندارم افتاد؟

عاجز بودم واقعا... پول پول پول... مهمهترین چیز تو زندگیم پول بود... همه پول میخواستن... بیمارستان... نزول خور... تاکسی....غذا... چیزی که من نداشتم...

برای همین هم... فاک توش... خودشه منکه برای همین رفتم اونجا... آره میو مشکلی نداره... هیچ اشتباهی مرتکب نمیشی... تقصیر تو نیست...
عجز تو چشمام و صدام یه خوبی قابل تشخیص بود

عربده کشیدم

- لعنتی من پول ندارم حتی یه قرون... ولی... ولی برات جور میکنم باید بهم مهلت بدی... ها؟ بهم وقت بده!! اینجوری به پولت میرسی

قیافه اشو ناباور نشون داد و زد زیر خنده!اه اه چقدر زشت می‌خندید
وسط خنده بریده بریده گفت

- سر... سر خودتو شیره بمال بچه.. میخوای فرار کنی؟

فوری گفتم
- نه نه... فرار نمیکنم بابام رو تخت بیمارستانه کجا رو دارم برم؟ ها؟ فقط بهم مهلت بده 3ماه تا 3ماه نه نه 2ماه فقط 2 ماه دیگه بهم فرصت بده من... پولتو کامل با سودش برمیگردونم ها؟ نظرت؟

سکوت کرد... نشون خوبی بود داشت فکر می‌کرد امیدوارم قبول کنه... قبول کن لعنتی... قبول کن...
دستشو تو جیبش برد و چاقویی که از برقش میشد فهمید حسابی تیزه بیرون اورد
لعنتی میخواست چیکار کنه

چاقو رو روی گلوم گذاشت، تیزیش رو پوستم بود
حقیقتا نترسیدم این زندگی اصلا ارزش ادامه دادن نداشت
پوفففف ولی بابام چی... لعنتی
صداش باعث شد حواسم جمع شه نگامو از چاقویی که روی گلوم بود بردارم

- گولم ک نمیزنی؟ من اینقدرها ساده نیستما

- باور کن... من بابامو رها نمیکنم... دروغ نمیگم بهت... ببین اگه تا دوماه دیگه پولو با کل سودتو ندادم
هرکاری دوست داشتی باهام کن هرکاری

🌌 endless sky 🌌(mewgulf) Donde viven las historias. Descúbrelo ahora