نام داستان :عشق ممنوعه💜
ژانر:drama/romantic/angest
کاپل:minv
نویسنده:لیلا🔮
جیمین با شنیدن دوباره اسم ته اشکاش سرازیر شد و روی زانوهاش نشست.
"میگه تهیونگ رفته،
اون گفت ولی من میدونم دروغ گفته
اون جایی نمیره،
ما به هم قول دادیم."
نام داستان :عشق ممنوعه💜
ژانر:drama/romantic/angest
کاپل:minv
نویسنده:لیلا🔮
جیمین با شنیدن دوباره اسم ته اشکاش سرازیر شد و روی زانوهاش نشست.
"میگه تهیونگ رفته،
اون گفت ولی من میدونم دروغ گفته
اون جایی نمیره،
ما به هم قول دادیم."
« میتونست حتی با چشمهای باز هم اون مرد رو با دست و پای بسته و پارچه ای رو دهنش تصور کنه. لابد توی کیسه کنفی از درد ب خودش میپیچید و برای نفس کشیدن تقلا میکرد. کسی ک ترسیده و وحشت زده باشه، سخت نفس می...