میکیس Cerita

Saring berdasarkan tag:

1 cerita

زمانی که بهار... oleh 20edalatnews
#1
زمانی که بهار...oleh Oscar A. Rohn
زمانی که بهار لبخند می‌زند و تو جامه نو بر تن می‌کنی و دست‌های مرا می‌فشاری، دوست دیرین من. و ممکن است هیچ‌کس در انتظار بازگشت تو نباشد اما من ضربان قلب ترا احساس می‌کن...