پدربزرگ ازون به بعد برای طلاق منو یوسان همه تلاششو میکرد و منم مخالفتی نمیکردم. از زندگی با یوسان دیگ خسته شدم. و اینم مثل یه شانس واسم میمونه ولی بعدازون معلوم نیست گیر چه ادمی میوفتم
فلش بک
-چ...چی.. گفتی؟؟
#تهیونگ درسته دیر به فکرت افتادم ولی من ازت میخام ک ازش طلاق بگیری اینطوری واست بهتره و بعد ازون تو باید با پسر جئون ازدواج کنی
-پدر بزرگ ی.. یعنی چی ک باید باهاش ازدواج کنم. شما ک خودتون دارین میگین به فکر من هستین پس چرا به حال خودم ولم نمیکنین
به هق هق افتادمو زمینو چنگ زدم
-ت.. تورو خدا ولم کنین. بزارین به حال خودم بمیرمم
اشکام تموی نداشتن
پدربزرگ جلوم زانو زدو با فشار کوچیکی از روی زمین بلندم کردو روی مبل نشوندم
#باور کن جونگ کوک بهتر از یوسانه. نمیتونی بهتر از این واسه خودت گیر بیاری .اونا حواسشون بهت هست
سرمو تکون دادم. حتی حوصله یه کلمه حرف زدنو نداشتم
پدربزرگ رفت توی اتاقو یه پتوی نازک واسم اورد
همونجا روی مبل دراز کشیدم تا یکم بعد از این همه هیاهو بخوابم ک صدای اروم پدربزرگ اخرین چیزی بود ک شنیدم
#یونا میاد اینجا. خوب بخواب پسرم
...
بعد از اون همه سختی ک کشیدم بالاخره تونستم از یوسان طلاق بگیرم
اخیششش
الان ازادمممممم......... ولی طولی نکشید ک خوشحالیم با یاداوری چند روز اینده پر کشیدو رفت
ازونجایی ک خونه پدربزرگ بودم همه حضور داشتن حتی یوسان
خیلی خوشحال بودم ک یوسان دیگ بهم گیر نمیده
به هر حال دیگ نبایدم گیر بده
%هویی کجا سیر میکنی؟
با شنیدن صدای یوگیوم هیونگ از ترس پریدم ک باعث خنده هیونگ شد
-عهههههه هیونگگگ چرا میترسونی منو؟ نمیگی سکته میکنم میوفتم رو دستت؟
%باشه باشه نزن منو
در حالی ک هنوز میخندید گفت
%خب الان خوشحالی ک طلاق گرفتی؟
-هم اره هم نه.چ فرقی میکنه وقتی ک چند روز دیگ باید با کسی ک نمیشناسمش ازدواج کنم؟
خب راجب جونگ کوک باید بگم ک اون پسر خوبیه
پس اسمش جونگ کوکه. با این ک پدربزرگ گفته بود ولی اسمشو باز یادم رفته بود.تو دلم گفتم
-همه هم میگفتن یوسان پسر خوبیه ولی بعدش ک دیدی چیشد
یوگیوم هیونگ لب باز کرد تا حرفی بزنه ک در به صدا دراومدو کمی بعد پسر جذابی وارد خونه شد ک نگاه همه به سمتش برگشت
ا.. اون کیه.؟
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
سلیوممممم😝😊
اینم ازین پارت🌸
ایندفعه بکینن سی تا ووت ببینم چه میکنین🙃😘