๑BLUE EYES๑

By jeonmahkook

214K 32.7K 8.2K

ژانر:امپرگ~ اسمات~ رمنس~درام~ گی ~زندگی روزمره تهیونگی ک به خاطر ابی بودن چشماش از خانوادش طرد میشه و بعد ازو... More

0
00
part2
part3
part4
part5
part6
part7
part8
part9
اپ نیست
part10
یکی به دادم برسهههه^O^
part11
part12
part 13
part14
15
part16
17
18
توجه
19
20
21
22
ذوق نکنین اپ نیس
23
24
بخونین کارتون دارم
بازم بخونین کارتون دارم
همچنان بخونین بازم کارتون دارم
25
26
بخونیننننننننننن
27
28
29
30
31
32
33
34
35
36
37
38
39
40
41
42
بخونید بچه ها مهمه
part43

part 1

7.7K 980 61
By jeonmahkook

صبحانمو خوردمو از روی میز بلند شدم تا برم یوسانو بیدار کنم
اگه امروزم یادم بره قطعا دوباره باید درد کمربندو حس کنم. این دیگه چه زندگیه من دارم. همش تقصیر این کارمای کوفتیه. پوفففف

اها یادم رفت خودمو معرفی کنم. من تهیونگم یه پسری ک به خاطر اینک چشماش ابی از اب دراومد پدر مادرش میخاستن موقع به دنیا اومدنش بهش امپول هوا تزریق کنن تا بمیره
چون معتقدن ک تو نسل گایا پسر چشم ابی باعث بدبختیه. یه اعتقاد مزخرف چرت

خب دیگه معرفی کردنو تموم میکنم چون اگه دوباره یجا وایستمو یوسانو بیدار نکنم خودتون میدونین دیگ 🤕

یواش از پله ها بالا رفتم دراتاق مشترکمونو باز کردمو رو تخت نشستم.یه نگاهی به قیافش کردم. جذاب بود ولی با کارهاشو اخلاقاش منو از خودش متنفر کرده بود
اینکه مجبور شد بزور باهام ازدواج کنه تقصیر من نیست ک ,تقصیر اون پدربزرگ کون شورت ماس.

بیخیال فکر کردنو تموم کردم با دستم شونشو تکون دادم
+یوساننننن بیدار شو دیگههه
-ببند دهنتو میخام بخوابم
+هر روز همینو میگی... ولی بعدش منو میزنی.. چیکار کنم خب؟
-......
+یوسان نمیخای بیدار شی؟

یهو انچنان دستمو کشید و منو رو خودش انداخت ک جیغ خفیفی کشیدم
صورتم مقابل صورتش بود .چشماش بسته بود ولی یهو بازشون کردو با چشمای ترسناکش بهم نگاه کرد.
چیزی نگفتم ولی میتونستم دستی رو حس کنم ک سمت باسنم میره

ترسو وحشت همه وجودمو گرفته بود
تا حالا سعی نکرده بود بهم نزدیک شه و این باعث خوشحالیم بود
ولی الان.....

+ی...یوسان.. چ چیکار میکنی؟
-چطور وقتی یه عروسک خوشگل خونم بود میرفتم بار تا خودمو خالی کنم؟

انگار داشت زمزمه میکرد ولی همین زمزمه هاشم ترسناک بودنو وحشت به جونم مینداختن

دستمو از دستش بیرون کشیدمو در حالی ک اخم میکردم بلند شدمو بهش خیره شدم
+بار اخرت باشه ک اینکارو میکنی یوسان

-انگار جایگاهتو فراموش کردی ک به من دستور میدی

+ولی تو حق نداری ک بهم دست بزنی من برده جنسی تو نیستم

-تو همسر منی
♡♡♡♡
ببخشید گلا
یکم کم بود ولی اگه حداقل بیست تا ووت بخوره خیلی زود پارت دوم هم اپ میکنم🌸

نظرتون چیه چانبک رو هم بیارم؟ 😈

Continue Reading

You'll Also Like

240K 23.7K 46
نام↲ پنجاه سایه خاکستری خلاصه ↲ وقایع این رمان که در سیاتل ایالات متحده آمریکا رخ میده به بیان روابط عاطفی عمیق میان جئون جونگکوک، پسری باکره و فارغ‌...
74.1K 8.9K 28
تهیونگ، یکی از مافیا های خطرناک کره‌، که برای انتقام مرگ همسرش از نخست وزیر کشور تصمیم بر دزدیدن پسرش میگیره... ولی فقط داستان مرگ همسرشه...؟! جونگکو...
21K 3.6K 26
تهیونگ نفس سنگینی کشید و با حس کردن درد همیشگی آهی کشید: جونگ کوک... دستمو بگیر... جونگ کوک دست امگا رو محکم بین انگشت های سردش گرفت و گفت: من اینجام...
2.9K 501 23
kookv اونجا بود که فهمیدم اون هیچوقت به کسی مثل من به عنوان جفت فکر نمیکنه اینو اون پوزخند روی صورتش به خوبی نشون میداد yoonmin برو یه نگاهی تو آینه...