White Bunny

By KimNM_77

3.8K 682 287

-تو اونو کشتی....چرا منو نمیکشی جیمین...نتونستی معشوقتو بکشی برای همین اونو کشتی! تو یه ترسویی! -برو! برو پسر... More

Part 1
Part 2
Part 3
Part 4
Part 5
Part 7
Part 8
Part 9
Part 10
Part 11
Part 12
Part 13
Part 14
Part 15
Part 16
Part 17
Part 18
Part 19
Part 20
Part 21
Part 22
Part 23
Part 24
Part 25
Part 26
Part 27
Part 28
Part 29
Part 30
Part 31
Part 32
Part 33
Part 34
Part 35

Part 6

125 19 2
By KimNM_77

جیم وقتی به کاخ برگشت عصبانی بود
بعد پنج سال صبر و تحمل غرغرای مادرش جفتش دهاتی از آب درمیومد
گرگش ناراضی از فکرای چرتش کلافش میکرد
و تو اون هیر و ویری فقط یون سو کم بود ک بیاد و جیغ جیغ کنه چرا جیم وسط بازار تنهاش گذاشته
دادی ک جیم سرش زد طوری بود ک کل اهالی کاخ و توی هال کشوند
چن دقیقه بعد مراسم چای خوران به جا اومد ولی اینبار همراه جیم
-خب خب...پس جفتت یه دهاتی از اب دراومده
گرگش از لفظ زشت مادرش زوزه ای کشید و جیم سردرد گرفت
-دیدی انقد جفت جفت کردی چیزی گیرت نیومد؟ اگ تا الان یون سو رو مارک میکردی من داشتم به نوه های عزیزم چایی شیرین میدادم نه اینکه راجب احساسات تخمی تو حرف بزنم!
جیم سرشو پایین انداخت مادرش وقتی بحث مردم دهکده نشین میشد از کوره در میرفت
پدرش با ارامش گف
-جیم حتی اگ بخوایمم اونا نمیخو...
-اونا نخوان؟! گه خوردن! چیه پسره اصیله منو نخوان؟ یه مشت دهاتی عقب مونده از خداشونم باشه با ما وصلت بکنن...شاید توله هاشون ندونن ما ک میدونیم یه زمانی نوکریمونو میکردن
-مادر....لطفا جبهتو مشخص کن
-مشخصه! دور کصکلک بازیاتو خط بکش! همین فردا یون سو رو مارک کن
یون سو پشت فنجونش نیشخندی زد فکرشم نمیکرد پیدا شدن جفت جیم انقد براش نفع داشته باشه
-نمیتونم...روش عطرمو گذاشتم...حتما تا الان فهمیدن
-به درک! بزن زیرش...گاد پسره احمق نکنه میخوای توله هات رگه رعیت دهاتی داشته باشن؟
-گاد مادر....لطفا
مادرش پوف کلافه ای کرد و چاییشو سر کشید
با قهر بلند شد و همراه یون سو رفت تا با یه ادم پایه غیبت کنه و فحش بده
چن دقیقه سکوت بود
پدرش براش سیگار روشن کرد
-ناراحت نباش پسر...حالا بگو ببینم چه شکلیه؟
جیم از تصور اون چهره و بدن لبخندی زد و لبشو گاز گرفت
دود و از بین لباش بیرون داد و چشماشو تنگ کرد
-نگران نباش پدر...سلیقه الهه ماه خیلی خوبه
-اوووووو
جیم خنده خجالتی کرد
پدرش با خنده و حالت مستی بهش گف
-من خودم اینو انتخاب کردم ریدم ببین واسه تورو یکی دیگ انتخاب کرده چی میشه
جفتشون خندیدن
فقط پدرش بود ک میتونست یه شیرینی رو ترشی مادرش باشه و فضا رو ملس کنه
پدرش با خنده رو شونش زد و از پله ها بالا رفت تا بخوابه
وقتی وارد اتاقش شد همسرش تنها بود و داشت لباس عوض میکرد
-بخاطر بی عرضگیه تو اون عوضیا فرار کردن و به ریشمون خندیدن حالا سعی نکن پسر منو مثه خودت کنی
-تنهایی نساختیش
زن با خشم سمتش رفت و تو صورت بیخیالش غرید
-فرق منو تو فقط یه کیره وگرنه کل این ایالت میدونن من بیشتر از تو خون دل خوردم!
مرد پوزخند تلخی زد و کنار رفت
-با وجود امثال من و تو اونا باید فرار میکردن...اگ نمیکردن به مغزشون شک میکردم
زن بیشتر حرصی شد و شروع به فحش دادن به شوهرش کرد
طوری ک کل کاخ بشنون
ولی مرد با کمال ارامش بنزین بیشتری رو اتیش خشم اون میریخت
-جفت بچمون شانس اورده دهاتیه وگرنه از دست تو دق میکرد! باید بره سجده شکر بجا بیاره ک اینجا کنار تو نیس
الفا زیر پتو خزید و به خواب رفت ولی امگای ملکه بود ک با خشم رو مبلش فرود اومده بود
رگای پیشونیش بیرون زده بود و از شدت حرص به روکش مبل چنگ میزد
حرفای شوهرش مدام براش پلی میشد و بیشتر عصبی میشد
نیاز داشت کسی یا چیزی رو بشکونه تا اروم بگیره
و همین لحظه بود ک به قول خودمون چراغی بالا سرش روشن شد
چراغی ک قرار بود شمع زندگیای زیادی و خاموش کنه....

Continue Reading

You'll Also Like

710 154 5
چانبک | بکهیون کارگردان برنامه های تلویزیونی یه روز بارونی به زادگاه مادرش برمیگرده تا اونجا مکان خوبی برای ساخت یه برنامه‌ی جدید پیدا کنه و درست تو...
1K 181 24
«کامل شده» عشق، ممنوعه یا آزاد! فرقی نمی‌کنه، من برای تو از مرز تمام قانون‌ها می‌گذرم...
105K 12.8K 33
"احمق تو پسرعمه منی!" "ولی هیچ پسردایی ای زبونشو تو حلق پسرعمه‌ش فرو نمی‌کنه، هیچ پسردایی لعنتی ای نمی‌تونه تو همون حرکت اول نقطه فاکینگ لذت پسرعمه‌ش...
433 78 12
Anarchiste ( دولت ستیز، آشوب طلب) بازوش رو محکم گرفتن و توی سلول انفرادی هلش دادن. جیمین هیچوقت فکر نمیکرد به اینجا برسه، هیچوقت فکر نمیکرد که برای...