Dream About You || JJP

Prologue

همه چیز با اون پلیور سورمه ای چهارخونه لعنتیت شروع شد! تو مثل فرشته ها خوابیده بودی و من محو تماشای تو بودم، از همون روز بود که رویای تورو میدیدم

یقین دارم که تو توی سرنوشتم بودی، اومدی توی زندگیم و زندگیم شدی و بهم نشون دادی قبل از تو زندگی نمیکردم!
تو سولمیت منی جین. شاید از هم جدا باشیم اما قلب و روح من همیشه کنار تو میمونه

                 ┈┈┈┈┈✤┈┈┈┈┈

جه بوم همیشه به این تواناییش به دید مثبت نگاه میکرد. نجات دادن آدما از یه دردسر هر چند کوچیک یا بزرگ چیزی بود که بهش افتخار می‌کرد. تنها چیزی که آزارش میداد این بود که ممکنه دیر برسه. چیزی که دیگه دراختیار اون نبود، اون فقط خوابش رو میدید اما معلوم نبود چند ثانیه، چند دقیقه یا چند روز دیگه ممکنه اتفاق بیفته...

                  ┈┈┈┈┈✤┈┈┈┈┈

با دیدن بدن سفید و عضلانی جه بوم تمرکزش و برای بستن دکمه ها از دست داد. از یه جایی به بعد فقط داشت با دکمه بازی می‌کرد و متوجه رفتار خودش نبود که چه خبیثانه داره با نگاهش بدن جه بوم و وارسی میکنه

بین دیدبانیش برای یک لحظه نگاهش و به جه بوم داد و خیلی سریع سرشو پایین انداخت و دوباره سریع نگاهش کرد و مکث کرد

چند دقیقه بود که حرکات ناشیانه جینیونگ و زیرنظر گرفته بود اما جینیونگ اصلا متوجه موقعیتشون نشده بود

                  ┈┈┈┈┈✤┈┈┈┈┈

لحظه ای نگاهشون بهم گره خورد و جه بوم بهش لبخند زد، جینیونگ متقابلا بهش لبخند زد و دستش رو روی شونش گذاشت

_از تو فقط یه دونه تو دنیا وجود داره! مواظب خودت باش

                  ┈┈┈┈┈✤┈┈┈┈┈

جه بوم حتی هنوز برنامه ریزی نکرده بود چطور به جینیونگ موضوع رو بگه. آروم جلو رفت تا دست جینیونگ رو بگیره
_من بهت توضیح میدم آروم باش

جینیونگ دستشو از دستش کشید بیرون و یه قدم رفت عقب

_چی رو؟ اینکه میخوای تنهام بذاری؟ یا اینکه این مدت  فقط برات یه سرگرمی بودم؟

جه بوم عصبانی شد چون توقع نداشت به عشق پاکی که به جینیونگ داشت اتهام وارد بشه...

سلام دوستای عزیزم. ادمین جدید هستم Berry#
فیکشن رویای تو سه شنبه ها قراره آپ بشه و بهتون پیشنهاد میکنم دنبالش کنین مطمعنم خوشتون میاد. اینجا ما جه بومی رو داریم که گاهی وقتا خواب میبینه و خوابهاش به حقیقیت می‌پیونده و بعد از اینکه یه بار جینیونگ رو اتفاقی دیده اکثر اوقات خوابشو میبینه... 😉 منتظر نظرای قشنگتون هستم