𝐃𝐨𝐧'𝐭 𝐥𝐞𝐚𝐯𝐞 𝐦𝐞

Start from the beginning
                                    

خودش رو به حمام اتاقش رسوند و جلوی اینه ایستاد...

به چشم های بی روح خودش خیره شد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

به چشم های بی روح خودش خیره شد...

خودش رو لعنت کرد...

نمیدونست چی میخواست...

روزی که جونگ کوک وارد زندگیش شد رو لعنت کرد...

روزی که یونگی رو رها کرد رو لعنت کرد...

قلب خودش رو لعنت کرد...

ارزو کرد کاش شهوت گناهی نبود که باهاش زاده شد!

جیمین متنفر بود...

از وجود خودش متنفر بود...

از اینکه مثل دیوونه ها با دیدن شوگا دلتنگ یونگی شده متنفر بود...

از اینکه وقتی جونگ کوک رو میبینه تسلیمش میشه متنفر بود!...

قطره اشکی روی گونه اش سر خورد...

هق هق کمرنگی کرد اما به سرعت دست هاش رو جلوی دهنش فشرد تا صداش بیرون نره...

به تصویر خودش توی اینه نگاه کرد...

ارزو کرد روز های شاد اش دوباره برگردند...

اما واقعیت این بود...

پیشگویی ها داشتند به واقعیت تبدیل میشدن...

.
.
.
.
.

پسر مو عسلی تکونی خورد و به ارومی چشم هاشو باز کرد...

احساس میکرد انرژی بدنش دو برابر شده!

دستش روی گردنش قرار گرفت!...

با یاد اوری اتفاقی که شب گذشته افتاده بود نفس توی سینه اش حبس شد!...

جونگ کوک...

سکس یهوییشون توی حمام...

زمزمه های پسر کوچکتر کنار گوشش...

*خیلی زیبایی*
* و مال منی! *

صدای خش دار دار پسر مدام توی ذهنش تکرار میشد و ضربان قلبش رو تند تر میکرد...

لبخند کمرنگی روی لب هاش نقش بسته بود

اما با یاد اوری اخرین اتفاق و بیهوش شدنش حس کرد لبخندش به همون سرعتی که متولد شده بود از بین رفت و در عوض درد بدی توی قلبش نشست...

𝐂𝐮𝐫𝐬𝐞𝐝 | 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕Where stories live. Discover now