14:14
• 2019/3/16 •
Jongin : هی، چیکار میکنی؟
با دیدن پیام جونگین، سعی کرد بی اهمیت ازش رد شه، اما دوباره اسمش بالای صفحه گوشیش پدیدار شد.
Jongin : فقط میخواستم برای دیشب معذرت خواهی کنم
Jongin : حتی حواسم نبود که ماهگردمونه ...
you : مشکلی نیست، میتونیم یه روز دیگه بریم
Jongin : واقعا؟ پس هفته بعد چطوره؟
you : اگه سالگرد یا ماهگرد یه دوست دختر دیگت نیست، چرا که نه.
با اخم به صفحه چتشون خیره شد و با ندیدن پیام جدیدی از پسر، گوشیشو کناری پرت کرد و خودشو روی تخت انداخت.
شاید یکم خواب خستگیشو رفع میکرد.
البته، جسمانی-
در رابطه با روحی، فقط یه نفر میتونست که اونم خیلی ازش دور شده بود.خیلی خیلی دور.
- سه سال زمان زیادی برای شناختن شخصی نیست،
مخصوصا اگه اون آدم خودشم خودشو نشناسه! مثل جونگین.
YOU ARE READING
[ 𝘉𝘪𝘵𝘵𝘦𝘳 ; 𝘒𝘢𝘪𝘚𝘰𝘰 ]
Short Story• [ مثل یه طعم تلخی، که بعد از یبار چشیدنت نمیشه فراموشت کرد. ] ° ° ° ° ° ° - 𝖦𝖾𝗇𝗋𝖾𝗌 : 𝖱𝗈𝗆𝖺𝗇𝖼𝖾 , 𝖺𝗇𝗀𝗌𝗍.