• 𝖳𝖾𝗑𝗍𝗂𝗇𝗀

318 88 3
                                    








09:09

2019/3/13 •






"به درک، دیگه نمیتونم" کیونگسو با لحن عصبی گفت و قلبشو فشار داد تا دست از بیش از حد تپیدن برداره.

"اگه شمارشو عوض کرده باشه چی؟" بعد از دیدن اسم جونگین داخل گوشیش گفت و با استرس به صفحه چتشون -که آخرین پیامش برای تقریبا 1 سال و 3 ماه پیش بود- خیره شد.

"مهم نیست" پسر با حرص گفت و با تایپ کردم یه 'هی' خالی، به سرعت دکمه ارسال رو ، قبل از پشیمون شدنش فشار داد و گوشیش رو روی تختش پرت کرد.

بعد از گذشت یک دقیقه و نیومدن صدایی از گوشیش،با ناراحتی به سمتش رفت تا پیامش رو قبل از دیده شدن پاک کنه که با شنیدن صدای 'دینگ' کوتاهی که از گوشیش خارج شد، ضربان قلبش به شدت بالا رفت.

"نمیخوام ببینمش، نمیخوام ببینمش، نمیخوام ببینمش، نمیخوام ببینم-"

" فاک، میخوام ببینمش" با هیجان گفت و با برداشتن گوشیش، به سرعت صفحه چت خودش و جونگین رو باز کرد.



Jongin : کیونگسو؟؟

you : بله ...؟

Jongin : اوم... خوبی؟

خوب بود؟ نه.

you : آره عالیم، تو چطوری؟

Jongin : نمیدونم ... شاید خوبم

Jongin : میشه یچیزی ازت بخوام؟ میتونی قبولش نکنی

Jongin : ولی خوشحال میشم حداقل راجبش فکر کنی

you : هوم، بگو

Jongin : میشه .. همو ببینیم؟

با شوک به پیام جونگین خیره شد.

در واقع اصلا انتظار چنین چیزی رو از جونگین نداشت.

یعنی اونم دلش برای کیونگسو تنگ شده بود؟

اگه جواب آره هست، پس چرا دو روز پیش اینطور بنظر نمی‌رسید؟

حتی سه ماه پیش،

هفت ماه پیش،

و یه سال پیش!




قطعا دوباره کیونگسو داشت خودش رو گول میزد،

ولی اگه این گول زدن به معنی خوشحال کردن خودش بود، پس مشکلی نداشتن.

نفس عمیقی کشید و با لبخندی که بعد از یه سال تونسته بود لباشو تکون بده، شروع کرد به تایپ کردن.



you : البته، کی و کجا؟















- یک سال و چند ماه از دور بودنشون می‌گذشت،
یعنی فقط کیونگسو بود که برای دیدن جونگین هیجان داشت؟

[ 𝘉𝘪𝘵𝘵𝘦𝘳 ; 𝘒𝘢𝘪𝘚𝘰𝘰 ]Where stories live. Discover now