تهیونگ با انگشت اشاره به یکی از برده ها علامت داد و برده بلافاصله در حالی که تا کمر خم شده بود و ادای احترام میکرد جلو اومد...
بدون اینکه به صورت برده نگاهی بندازه زمزمه کرد : برامون شراب بیار...برده باز تعظیم کرد و بدون اینکه به اربابش پشت کنه عقب عقب رفت و عز نیشخند زد...
* خوب تربیت شدن!
_ انتظار دیگه ای داشتی؟
مرد به نشونه نه سرش رو تکون داد و لوسیفر چیزی شبیه هممم زمزمه کرد و جام شراب رو از دست برده گرفت و جرعه ای نوشید...
* نمیدونستم به بچه ها علاقه داری...
عز با زیرکی گفت و لب هاشو به جام نزدیک کرد...لوسیفر نفس عمیقی کشید و نگاه سردشو به مرد رو به روش دوخت...
_ چه فرقی میکنه؟
بیخیال پرسید و مرد پوذخند زد...* اون یک روح معصوم داره...
_ من با خودم عهد کردم که هر تعداد روحی که بتونم مال خودم کنم...
* اما اونا ارواح گناهکار اند...
_ فکر کن سلیقه ام عوض شده!...
لوسیفر بی حوصله به مرد جواب داد و مرد بیخیال شونه ای بالا انداخت...
* میدونی که برای من هیچ اهمیتی نداره اما کاری که کردی خطر بزرگی رو برامون رقم زده...
_ خب؟
بدون ذره ای کنجکاوی پرسید و مرد کمی توی جاش تکون خورد نگاهشو به جای نامعلومی دوخت...
* دیروز یک نامه خاکستری دریافت کردم...
لوسیفر نفسشو با حرص فوت کرد و منتظر شد مرد ادامه حرفشو بزنه...
* مجمع فرشتگان و شیاطین جلسه ای تشکیل دادن و دلیلشو خودت میدونی...
_ فکر میکنن میتونن ازم بگیرنش؟
- ما همه پشتتیم...
یونگی در حالی که دستشو پشت کمر جیمین حلقه کرده بود گفت...
* ما هم همینطور...
عز بدون تردید زمزمه کرد و لوسیفر لبخند رضایتمندی زد...
جیمین بعد از گذاشتن بوسه ای روی گونه یونگی ازش جدا شد و به سمت مهمونی که خیلی وقت بود ملاقتش نکرده بود رفت...
" نامجون خیلی وقته که ندیدمت پسر سیصد سالی میشه درسته؟
جیمین مشتاق زمزمه کرد اه از نهاد مرد بلند شد...
* عَز ، جیمین کی میخوای یاد بگیری؟
" خیلی قدیمی و تاریخ گذشته ای کیم نامجون! اون اسم عتیقتو بیخیال شو...
جیمین در حالی که مرد رو بغل میکرد گفت و نامجون بعد از زدن چند ضربه ملایم پشت کمر جیمین خواست ازش جدا شه که جیمین با شیطنت روی پاهاش نشست و یونگی قولنج گردنشو شکوند!
![](https://img.wattpad.com/cover/234600303-288-k433229.jpg)
YOU ARE READING
𝐂𝐮𝐫𝐬𝐞𝐝 | 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕
Fantasy[ کامل شده] + اسمت چیه؟ _ لوسیفر + مثل شیطان؟ پسر کوچولو در حالی که با چشم های گرد براقش به مرد خیره بود زمزمه کرد... _ دقیقا مرد نیشخندی زد و مثل پسر کوچولو آروم زمزمه کرد... + اسم من جونگ کوکه ولی من کوکی رو ترجیح میدم _ چه مخفف احمقانه ای! + احم...
𝐁𝐮𝐧𝐧𝐲
Start from the beginning