"لویی!لویی اینجا!"
"لویی!لویی!"
"لویی،برای نوشتن Back to you از چه چیزی الهام گرفتی؟"
"لویی،توی یه دختر چه چیزی تحت تاثیرت قرار میده؟"
با سختی سعی میکنم ریکشنی نشون ندم و همراه بادیگاردم از بین جمعیت پر از خبرنگار که دنبال توجهمن راهمو باز میکنم.
سوالاتی که به طرفم پرت میشن رو نادیده میگیرم و میرم تو ون مشکیم.
ماشین به آرومی شروع به حرکت میکنه و منم ریلکس میشم و گوشیمو از جیب پشتیم در میارم.
میرم توی توییتر و یه توییت جدید میزنم
@louis_tomlinson:
You've got me cornered and my hands are tied
به زودی با هزاران نوتیفیکیشن از طرف طرفدارام مواجه میشم.همشون دارن کامنت میزارن و ریتوییت و لایک میکنن.وقتی شروع به خوندن کامنتا میکنم یه لبخند روی لبام شکل میگیره.چندتاشونو لایک میکنم و بعد تصمیم میگیرم برم توی فن اکانتم.
اره،من برای فندوم خودم یه فن اکانت دارم.
یوزرنیمم (pastellouis) رو تایپ میکنم و پسوردم رو وارد میکنم.دقیقا وقتی وارد اکانت میشم،گوشیم به طرز دیوونه باری ویبره میره.گروه رو چک میکنم و میبینم که پسرا دارن دیوونه میشن،مثل همیشه.
Grasshoppertommo: اون فالووم نکرد شما چی بچه ها
Toystorylou: نه
backtoyoufool: نه
hedgehoglou: چه جنده ای
نیشخند میزنم، گوشیمو کنار میزارم و ویبره های بی وقفه گروه رو نادیده میگیرم.
تقریبا سه سال پیش فن اکانتم رو درست کردم،یه مدت بعد منتشر کردن اولین البومم.میخواستم رفتار فن ها با همدیگه رو ببینم.اول قرار بود یه چیز موقتی باشه ولی یجورایی بزرگ شده،و من دوستای صمیمی خودمو پیدا کردم.
فقط اگر اونا میدونستن دقیقا با کی حرف میزنن،تصور میکنم که شوکه میشدن(و شاید یکم خجالت زده)
گروه رو باز میکنم و میبینم که زین دوباره داره روی بدبینشو نشون میده.اون قطعا پسر "نیمه خالی لیوان" عه که با "نیمه پر لیوان" لیام بالانس میشه و "کودوم خری آب منو خورد" نایله،و هری رو به خوبی نمیشناسم.
اونو با فن اکانتم فالوو میکنم و وقتی ون جلوی ساختمون منیجمنتم ترمز میکنه توییتر رو میبندم
از ماشین پیاده میشم و میرم تو،به سرعت به مونیکا برخورد میکنم:منشی میز جلو.
"آقای تاملینسون،سایمون میخواد ببینتتون"
نفس عمیق میکشم،سرمو تکون میدم و درحالی که از میزش به سمت دفتر سایمون میرم زیر لب تشکر میکنم.
YOU ARE READING
Mutuals // (Larry Stylinson)
Fanfictionلویی تاملینسون موفق ترین و شناخته شده ترین خواننده دنیاست. طرفداراش-لوییه ها-همه چیز رو درباره اون میدونن--حداقل اینطوری فکر میکنن زندگی هری استایلز وقتی عوض میشه که توی گروه آنلاینی که چهارتا لوییه پسر دیگه هم توش هستن عضو میشه؛و خودش هنوز تصمیم ن...
