💮 مقدمه 💮

1.4K 215 47
                                    

سلام قشنگام ^^

تصمیم گرفتم مینی فیک اسیر رو به زودی آپ کنم تا اونایی که تو واتپد همراهیم میکنن هم از خوندنش بی نصیب نمونن. به شخصه که خیلی میدوستمش چون یه مینی فیک بدون دردسر بود و زمانی که آپش میکردم هیچ استرس و نگرانی بابت دیر کردنش نداشتم.

این مینی فیک یکی از قشنگ ترین خاطره های فیک نویسیمه.. شاید کسی باورش نشه اما تو دو روز داستان اولیه رو نوشتم.
و با کمک گرین کاستی های داستان رفع شد و در نهایت شد اینی که میبینید.

بله این مینی فیکو به همراه گرین گرل عزیزم نوشته شده و کلیم خاطره داریم باهاش😍

خب حالا یه خلاصه از داستانم بگم تا با هم کیف کنیم😂

سهون یه پسر هجده ساله ست که تو تیمارستان بستریه ولی مثل بقیه ی بیمارا نیست..
اون زیادی پاک و معصوم و در عین حال تنهاست..

باقیشم بگم؟

نه دیگه کافیه😂

امیدوارم از خوندنش لذت ببرین و نظراتتون رو راجب داستان بهم بگید^^

چنل دیلیم
@Teddy8894

🔗  ℂ𝔸ℙ𝕋𝕀𝕍𝔼 🔗Where stories live. Discover now