پشت صحنه ●~●

763 102 231
                                    

هشدار " نخ و سوزن برای جلو گیری از پارگی "
یاه یاه یاه

به مناسبت یک کا ویو .... *-*
گاد اشک در چشمهایم جمع می شود

____________________________________

بعد از پایان پارت قبلی اعضا برای ده دقیقه استراحت کون وی را پاره کرده و حالا در حال استراحت می باشند

" کاماااان تو داری تقلب می کنی "

جونگ کوک با خستگی گفت و ماریا خندید

' به من چه توی ذهنتم ... می خواستی فکر نکنی '

جونگ کوک برای هزارمین بار به صفحه شطرنج مقابلش زل زد و با اخم به لبخند گشاد ماریا

" بیا برو توم حوصله اون لبخند نهضت رو ندارم "

جونگ کوک غرولند شد و بعد از اینکه فهمید چی گفته ... گوشاش قرمز شد
ماریا خندید . جوری که سرش به عقب پرت شد و از خنده گوشه چشمم خیس شده بود

" با کی حرف می زنی جونگ کوک ؟ "
صدای شوگا اومد . برگشت و به پسری که رد
محو کبودی روی گردنش بود نگاه کرد

" هی-هیچکی ... با خودم هه ... به هوسوک هیونگ بگو یکم اروم تر اون نیش پلاستیکی هاش کنده می شن /= "
به طرز ضایع ای دستش رو پشت سرش کشید و بلند شد

" با دستای خودم پارت میییی کنممممم کیم یونگیییییییی "
صدای جیغی از عمارت بلند شد و شوگا با وحشت برگشت و به در عمارت نگاه کرد

" جونگ کوک ... من رو ندیدی ... راستی هوسوک خودش فکر می کنه واقعا خون آشامه /=  "

" ا-... ها ؟ "
جونگ کوک با گیجی به مسیری که شوگا دویده بود و ازش خاک بلند می شد نگاه کرد

همون موقع جیمین در حالیکه لنگ می زد و موهاش به هشت جهت جغرافیایی ایستاده بود از عمارت بیرون اومد ... اگه بیشتر توجه می کرد می تونست گوش جی هوپ که توسط جیمین کشیده می شد رو ببینه

خنده ای کرد و به جیمین که سعی می کرد با تمام سرعتی که داشت ( که کند از لاک پشت هم نمی شد ) بدوه

" تو ... پسره خود درگیر ... اه ... شوگا رو ... ایه ... ندیدی ؟ "

" هی ... هیونگ "
جونگ کوک دستش رو به معنی سلام برای جی هوپ بلند کرد و اون فقط ناله به خاطر درد گوشش کرد

" امم ... نه ... من .. نه ... ندیدم که ؟ ... اصلا شوگا ؟ ... مگه شوگا داشتیم ؟ "
جونگ کوک گفت و به کلاغی که داشت از بالای سر چهره های پوکر جیمین و جی هوپ رد می شد نگاه کرد

" خوبه ... شوگا از این سمت رفت "
جیمین دوباره استارت زد و را ه افتاد در حالیکه جی هوپ رو روی زمین می کشید

جونگ کوک اهی کرد و به سمت عمارت رفت

دور خونه گشت ... حوصله اش یکم زیادی بیشتر از زیاد بهم خورده بود ....

_ Goddess 《 VKOOK _ vampire 》Where stories live. Discover now