Part 1

7.7K 1K 2.5K
                                    

هری

دستم رو انداختم دور گردنش و محکمتر بوسیدمش .دستش اومد رو پهلوم و کمرم رو کشید سمت خودش . اروم نیشخندی زدم .. میدونستم نمیتونه در برابر من مقاومت کنه .پس آشتی کردیم ..یکی از دستام رفت تو موهاش و ..

که صدای یه سرفه شنیدیم .کلافه بوسه رو قطع کردم و صورتم رو چرخوندم سمت صدا .

ه- ها ؟

ز- باید بریم . مامان بیرون منتظره

زین داشت با چشماش بهم دری وری میگفت ولی برام مهم نبود .

دوباره رومو کردم به دیوید که اونم داشت به زین چشم غره میرفت . صورتش رو با دست گرفتم و چرخوندم سمت خودم

ه- بعدا میبینمت

و یه بوسه کوتاه رو لبهاش گذاشتم

د- باشه . ولی اگر امروز ندیدمت یادت باشه فردا دیر نکنی . میخوام قبل کلاس بهم یه ..

ز- و ما رفتیم

زین دستم رو گرفت کشید سمت در خروجی ..چرخیدم برای دیوید دست تکون دادم و بعد همون طور که میرفتیم بیرون دستم رو به زور از دست زین کشیدم بیرون

ه- چیه بابا ؟ چرا اینقدر هولی؟

ز- باورم نمیشه تو با اونی

ه- هنوز ؟ الان نزدیک دوماهه ها .

ز- مسخره منظورم این بود باورم نمیشه منتظر جفت خوت نموندی . همه باید صبر کنند تا جفت خودشون رو پیدا کنن .

ه- مگه نشنیدی دیوید چی گفت ؟ امگاها جفت ندارن . من و تو قرار نیست منتظر کسی بمونیم چون قرار نیست کسی بیاد . تو هم برو یکی رو پیدا کن. مثل من . دیوید خیلی خوبه

ز- توچندماه دیگه 18 ساله میشی . نمیمری یه کم صبر کنی تا مطمئن بشی که ... و یادآوری میکنم دیوید همچین اخلاق درست حسابی هم نداره .. در ضمن تو حرف های اون احمق رو باور میکنی ؟

ه- دیوید یه کم زود جوش میاره . همین . چیزیش نیست . .. و اره . چرا باید دروغ بگه ؟

ز- اولا اون ذاتش خرابه . دوما چون تو نمیتونی دروغ بگی دلیل نمیشه بقیه هم نتونن .. یا نخوان.. سوما دلیلش واضحه چون میخواسته با تو بخوابه اینطوری گفته که تو قبول کنی

از حرفش ناراحت شدم ولی میدونم منظور بدی نداره .از در مدرسه رفتیم بیرون و زین داشت چشم میچرخوند مامانش رو پیدا کنه ولی به جای کمک دست به سینه جلوش واستادم

My AlphaWhere stories live. Discover now