برام بخونش

472 105 68
                                    

طبق خبر هایی که به لویی رسید ، اولین ضبت توی روز سه شنبه انجام میشد و صدالبته که لویی اونجا حظور پیدا میکرد

روز قبل لویی تقریبا تماس طولانی با تام داشت و البته که چیز های زیادی دستگیرش شد چون از قرار معلوم تام توی خونش حسابی بیکار بود پس براش تقریبا کلا وجه های قرار دادو توضیح داد باعث شد لویی بخواد که بیشتر ریسک کنه و سعی کنه هریو بالا بیاره

البته که لویی از تام خواست که به هری درباره حظورش توی استادیو نگه چون مطمئنن اون قبول نمیکنه که تمام مدت ضبت لویی اونجا باشه ولی طبق گفته های تام این کاملا قانونی بود که لویی بخواد اهنگ های اونو قبل از انتشار گوش بده و اگر طبق میلش نبود ، اجازه پخششون رو نده

و البته که قصد لویی به هیچ وجه قصد کنترل کردن هریو نداشت چون که میدونست اون فوق العاده بود و در عالی ترین نقش خودش محشر میدرخشید ، لویی فقط دلش میخواست دوباره صدای هریو بشنوه وقتی گیتارشو توی دستاش گرفته و مینوازه ، چشم هاشو به زمین میدوزه و گاهی اوقات فشار میده و زبونشو لای لب هاش میزاره و اونارو بهم فشار میده

لویی به خوبی یادش میومد وقتی هری اهنگ هاش رو براش میخوند و همیشه سرشو پایین مینداخت و قرمز میشد انگار که خجالت میکشید یا همچین چیزی ولی لویی همیشه بهش میخندید و مسخرش میکرد و بعدش میگفت که اهنگ هاش فوق العاده ان و نیازی نیست که براشون خجالت بکشه

وقتی هری گیتار میزد و سرشو مینداخت پایین لویی فرفریهاشو دستمالی میکرد و هیچ وقت دلیل لبخند احمقانه هریو نمیفهمید وقتی که به موهاش دست میزد ، در حالی که از اینکه هر شخص دیگه ای به موهاش درست بزنه رسما متنفر بود ولی وقتی لویی لمسشون میکرد سریع قرمز میشد و عین احمقا میخندید

لویی نمیتونست انکارش کنه ، نمیتونست خودشو گول بزنه اون دلش برای هری تنگ شده بود ، اونقدر دلش براش تنگ شده بود که حاظر بود به روز های قبل برگرده ، وقتی جوانا هنوز زنده بود و هری هنوز میخندید ، وقتی شب هارو با دوست های صمیمیش میگذروند و از ادا ها و بابا بازی های جف میخندید و با هری بیرون میرفت وقتی روی موتورش نشسته بود و دستاشو دور کمر هری حلقه کرده بود و فشار میداد و از برخورد باد بهاری به صورتش لبخند میزد و اجازه میداد هری هرجا میخواست ببرتش تا نیمه شب بشه و خسته بشن ،

لویی میخواست به زمانی برگرده که میتونستن ساعت ها با هری جلوی فست فود فروشی های ارزون بشینن و غذا های چرب بخورن و درمورد همه چی توی این دنیا حرف بزنن ، از جرج واشنگتن گرفته تا ایده برق رسانی زیر زمینی

لویی مدام به خودش ناسزا میگفت و خودشو نفرین میکرد که دنیای زیباش با هری و دوستاش رو نابود کرد چون فقط خودخواه و ناراحت بود

طبق گفته های تام هری قبلا تنظیمات اهنگ رو با یکی از اعظای تیمش هماهنگ کرده و احتمالن اگر ضبت هری موفقیت امیز باشه ، ضبت و تنظیم موسیقی هم تقریبا داره عالی پیش میره

young and beautiful ( Larry Stylinson ) Where stories live. Discover now