بلخره دوش میگیرمو بیرون میام لباسامو با یه دست جین و پیراهن مردونه ی مشکی عوض میکنمو به خودم تو آینه خیره میشم...

کی وقت کردم تو این سه روز انقدر پیر بشم؟ چقد مگه اعتراف به اینکه عاشقشم واسم سخت بود که انقدر دیر فهمیدم؟

یه تکست به مکنزی میدم:

'+میخوام قبل از کنسل کردنه پرونده زینو ببینم و مطمئن بشم خوبه...تنها میامو پلیسی درکار نیست'

بلافاصله جوابش میاد

'-من احمق نیستم پین, و تو در شرایطی نیستی که واسم تعیین تکلیف کنی پس پرونده رو اول کنسل کن'

مرتیکه آشغال:

'+من شاهد دارم که راجبه گناهکار بودنت تو دادگاه حاضره شهادت بده...آدرس بده'

چند دیقه که اندازه ی چند ساله, میگذره و بلخره جوابمو میده

'-یه ساعت دیگه جلوی تیمارستانه اندرسون باش تا بچه ها بیان ببرنت'

اون لعنتی هیچ آدرسی نداد که خودم برم, از اتاق بیرون میام و چشمامو تو پذیرایی میچرخونم

نایل رو یه مبل تکی نشسته و به یه نقطه خیره شده, لویی رو یه مبل دونفره با هری نشسته و دستاشو تو موهاش فرو کرده و سرش پایینه... هریم دستشو دور بازوی اون حلقه کرده و داره دلداریش میده

به سمت در خروج میرم که توجهه هر سه تاشون بهم جلب میشه و نایل سریع از جاش بلند میشه و به طرفم میاد

-لیام این حماقته!

سرمو به نشونه ی 'آره' تکون میدم و میخوام برم که بازومو میگیره

-با توعم میگم جفتتونو به کشتن میدی

زمزمه میکنم:

+نمیزارم بلایی سرش بیاد...دیگه نمیتونم منتظر پلیس بمونم

لویی و هریم از جاشون بلند میشن و به سمتون میان, لویی با همون اخمش پوفی میکنه

-لیام من عصبی بودم باشه؟ بشین یه فکر دیگه بکنیم

هری در تاییده حرفش, سرشو تکون میده

-آره لو راست میگه باید یه راه امن تر پیدا کنیم

پوزخند دردناکی میزنم:

+میرم اداره ی پلیس یه ردیاب میگیرم و میرم...نگران نباشین زینو سالم میفرستم پیشتون...البته امیدوارم...

نایل بعد از چند روز, واسه اولین بار حسابی جوش میاره

-احمق این فقط راجبه زین نیست! راجبه توعم هست! باید جفتتون سالم بمونین...

سری تکون میدم

+با پلیس هماهنگ باشین که اگه هر اتفاقی افتاد راجبش بدونین

Me,You,Him! (Ziam)Where stories live. Discover now