-چیزی زیادی نمیدونم فقط اینکه اون آشغال بابای موکله یاسر بوده ولی بهش نگفته بوده که واقعا قتل کاره پسرشه...یاسرم احتمالا وجدانش قبول نکرده که...

قتل؟! مخم داره سوت میکشه...نگاهی به ساعت مچیم که ساعت 10 و نیمو نشون میده میکنم, ممکنه زین بیدار شده باشه پس باید عجله کنم

+میتونم شمارتو داشته باشم که اگه سوالی پیش اومد واسم زنگ بزنم؟

-آره...گفتم که چیزی واسه از دست دادن ندارم پس رو من حساب کن

با یه لبخند سرمو تکون میدم ولی باید با یاسر حرف بزنم!
. . . . . . . . . . . . .

بلخره به هتل برمیگردمو وارده سوئیتمون میشم, همه جا تاریکه و من بدون روشن کردن چراغ به سمت اتاقی که زین توش خوابیده بود حرکت میکنم

با دیدن سایه ی جسمی که رو تخت نشسته یکم میترسم ولی صدای آشناش همه چیو آروم میکنه

*لیام؟

+آره منم زین

یکم جلوتر میرم, چشمم بیشتر به تاریکی عادت کرده و بهتر میبینم

*بیرون بودی؟

+اوه...یکم کار داشتم

سرشو تکون میده و چیزی نمیگه, تو همون تاریکی لباسامو با تیشرت شلوارکه راحتیم عوض میکنم و به سمت تخت میرم

زین واسم جا باز میکنه و من خودمو بین ملافه ها و بالشای نرم هتل میندازم...سعی میکنم بخوابم و یکم به خودم استراحت بدم چون امروز به اندازه ی کافی شوکه شدم...

نیم ساعتی گذشته و خوابم نمیبره, واسه دهمین بار جابه جا میشم و اینبار رو پهلوم دراز میکشم...سابقه نداشته با این حجم خستگی خوابم نبره لعنتی کلافه شدم!

صدای نفسای نامنظم زین نشون میده که اونم بیداره و حالا که به پهلو دراز کشیدم, میبینمش که به پشت خوابیده و مژه های بلندش از نیم رخ بهتر خودشونو نشون میدن...

سرشو به طرفم میچرخونه و برق چشمای درشتش تو تاریکیم مشخصه

*توعم خوابت نمیبره؟

جوابشو نمیدم و دست آزادمو بالا میبرمو به بغلم دعوتش میکنم, بدون مکث جلوتر میاد و خودشو تو بغلم جا میکنه...

دستام طبق عادت جاشونو روی بدنش و تو موهاش پیدا میکنن و دستای اونم رو سینم فیکس میشن...

چشمام از خواب خمار شدن و نمیتونم باز نگهشون دارم, آروم بغل گوشش زمزمه میکنم:

+جفتمون خیلی بدعادت شدیم زی...

سرشو تکون میده با انگشت اشارش رو سینم طرحای نامفهوم میکشه, لبخندی رو لبام جا خوش میکنه و به خواب میرم

. . . . . . . . . . . . .

Zayn P.O.V:

به بلیطای تو دست لیام نگاه میکنم و میخوام خفه ش کنم! اون از صبحه زود رو مخم رفته که تا استرالیا اومدیم باید به" Wet'n'Wild Gold Coast" که یکی از گنده ترین پارکای آبیه دنیاس, بریم!

Me,You,Him! (Ziam)Where stories live. Discover now