Part2

701 131 14
                                    


امروز، نامه ای که دیروز برات تو صندوق پست گذاشته بودم نبود.

یعنی... واو تو نامه منو خوندی!
واو پس مورد توجه قرار گرفتن همچین چیزیه!
اهمیت دادن شخصی به من...
خیلی وقته اتفاق نیوفتاده.
خیلی وقته.

امروز تو مدرسه سارا پیشم اومد و به من گفت من یه....
من ... چیزه... اومم...
هیچی .
به من گفت من یه چیزه بدم.

ببین بهت نمیگم.
نمیخوام از من بترسی و فکر کنی یه عیاشم .

اوپس!
فک کنم زیادی حرف زدم.

هرچی .

با عشق.

H.

-----------------------------
Vote + Comment plz

Right - L.S (Persian Translation)Where stories live. Discover now