12

2.1K 250 22
                                    

لویی:میتونی قضاوت مزخرفتو با سوال از اون عوضی که اونجاس تموم کنی.

دستشوبلند کرد ومن فقط دردی شدیدی که توسینم پیچید رو احساس کردم،نمیتونستم نفس بکشم وازدرد خم شده بودم.

نایل:بروما خودمون میایم.

سعی کردم بلندبشم ودردمو نادیده بگیرم،لویی داشت آروم به سمت ماشین نایل میرفت،وبعد از چند ثانیه صدای جیغ چرخ ها بود که نشون میداد لویی رفت.

تویه ربع چیزایی از اون پسر چشم خاکستری فهمیده بودم که یه دونه از اتفاقات روهم نمیتونستم هضم کنم.خیانت،تهمت،بی اعتمادی،تک تک این ها خودش برای یه شکست کافیه ووقتی همشون باهم باشه چی میشه؟

امشب طرفی از لویی رو دیدم که حتی نمیتونستم تصور کنم که وجود داره.وقتی با استن حرف میزد انگارپسر مودب ومهربون وهمیشه خندون اصلا وجود نداشته وفقط همین لویی بی تفاوت وخشن از اول بوده.

پسر عوضی حالا روی زمین نشسته بود،سرش پایین بود وداشت میلرزید وگریه میکرد،جما هنوز هم تو شک بود وفقط به اون پسر خیره بود.با بلند ترین قدم هام به سمت استن رفتم،برای لویی ارزش نداشت که ازش انتقام بگیره،لویی نمیخاست باهاش کاری بکنه کسی نگفته هری استایلز هم نمیتونه.

یقشو چسبیدم وآوردمش بالا،چشماش از گریه قرمز بود وقیافه اش واقعا داغون بود.

اولین مشت دقیقا توشکمش فرود اومد.

هری:این برای عوضی بودنت

دومین مشت...

هری:این برای خیانت

سومین...

هری:این برای تهمت

چهارمین..

هری: برای حمایتی که لایقش نبودی

ششمین..

هری:برای لویی

هفتمین... برای لویی..

هشتمین...برای لویی..

بیستمین...برای لویی..

هری:وتمام این ها برای دردی که به لویی دادی.خودش به اندازه کافی حالیت کرد که دوباره دوروبرش بودن برات چقدر خطرناکه،ولی منم بهت میگم،کافیه دورش بری تا آتیشت بزنم.

جما حالا از شوک اومده بود بیرون وداشت به سمتم میدوید،نایل هم یه ماشین پیدا کرده بود وتوماشین منتظرمون بود.

جما:هری،خوبی؟دستش زخمی شده بذار ببینم.

هری:چیزی نیس جم من خوبم.

ساحل به لطف نور پردازی زیادکنسرت روشن بود،تخته سنگ بزرگی نزدیک ساحل بود.بار به صورت یه کلبه چوبی بود که الان بعد از تموم شدن کنسرت شلوغ شده بود.شب قشنگی میتونست باشه اگه تمام این اتفاقا نمیفتاد.

Don't Judge,just Trust(L.S)Where stories live. Discover now