اگر یکم دیگه به فشردن پسرک ادامه می داد، جونگ کوک عضوی از اندام های داخلی آلفا می شد.

بزور خودش رو از گره سفتی که تهیونگ ساخته بود خلاص کرد و با مظلومیت به مرد خیره شد. بخاطر حس خفگی یهویی که بهش دست داده بود، لکنت گرفت و با تیله های گرد شدش به مردش خیره شد: داشتم خفعه میشئودم ته ته!

تهیونگ برای کنترل خنده اش، لبش رو گاز گرفت و بوسه تند و یهویی به لب امگا زد: ببخشید عزیزم...بخاطر چلوندنی بودنت یهو کنترلم رو از دست دادم

جونگ کوک پشت چشمی برای دوست پسرش نازک کرد و دوباره مقابل آیینه قرار گرفت. یکبار دیگه خودش رو بررسی کرد و در آخر روپوش سفید رنگ رو در آورد: نمیشئد مشدی باشه؟(نمیشد مشکی باشه؟)

با اخم کیوت و بوسیدنی به سمت تهیونگ برگشت و غر زد: ببعین لکئت گلفتم تهلونی( ببین لکنت گرفتم تهیونگی)

لبش آویزون شد و لباس سفید رنگ رو روی ساق دستش انداخت.

آلفا سعی داشت ضعف رفتن قلبش برای حالت جونگ کوک رو مخفی کنه. سرفه تو گلویی کرد و به سمت کت و سوییچ ماشین و همینطور موبایلش رفت: تو که قرار نیست حرف بزنی دلبر... پس اشکالی نداره

طاقت نیاورد و باز به سمت دورگه اخم کرده رفت و بوسه سریعی روی اخم بین ابروهاش گذاشت: دلم میخواد خودم برسونمت مرکز پزشکی اما میدونم اگر الان ترک نکنم منطقه رو یه لقمه چرب و نرم میشی!... پس مراقب خودت باش. با عیو هماهنگ میکنم بیاد دنبالت بعدم خودم میام اونجا...باشه دارلینگ؟

جونگ کوک که حالا اخمش تنها پوششی برای لو ندادن لبخندش بود، با حالت کیوتی سر تکان داد و گونه آلفا رو بوسید: زود برگرد ته ته و با کسیم دعوا نکن!

منظورش از کسی خیلی واضح اشاره به پدرش بود و همین باعث لبخند تهیونگ شد و سر تکان داد.

زوج عاشق و شیفته بلخره از لاو ترکوندن دل کندن و تهیونگ از اتاق خارج شد.

مدتی بعد هم جونگ کوک به همراه هیو راهی بیمارستان مرکزی شدند.

......

چند ساعتی به معرفی هر بخش به جونگ کوک گذشت و حالا اون دو بدون اینکه کسی رو به خودشون مشکوک کنن، با اعتماد بنفس به سمت بخش ممنوعه یا بخش اصلی آزمایشات قدم برمی داشتند.

از نظر تمام کادر پزشکی بیمارستان ، جونگ کوک کسی بود که از طرف رییس بزرگ به اونجا منتقل شده بود.

اما تنها خود امگا و هیو میدونستن که دستور اون مرد حتی ذره ای اهمیت نداشته و جونگ کوک برای کمک به آلفا ی دورگه وارد بخش محافظت شده، شده بود.

قرار بر این بود که پسر همانند یک جاسوس خبره، فعالیت های دانشمندان و دستورات رییس رو زیر نظر بگیره و تا جای ممکن از آسیب دیدن بیشتر نمونه های آزمایشی ، جلوگیری کنه!

VAMP | Omega Where stories live. Discover now