جونگ کوک: اوکی خوبه ، پس به نظرم بهتره بریم پول رو پرداخت کنیم و زودتر بریم خونه .
هر سه نفرمون از روی صندلی بلند شدیم و رفتیم تا یکیشون پول رو پرداخت کنه
تهیونگ: خیلی خب من کارتم همرامه خودم پرداخت میکنم
جونگ کوک: چی ؟ اختیار دارید ، خودم پرداخت میکنم
تهیونگ: هان؟ چت شده کوک؟ چرا یه طوری حرف میزنی انگار اولین باره من رو میبینی.
جونگ کوک: اولین بار نیست همیشه تو پرداخت میکنی حالا یه بار من چی میشه مگه؟
تهیونگ: باشه تو پرداخت کن اما دفعه بعدی وجود نداره داداش
جونگ کوک: ایشش
POV Jimin: با بحث کردن اون دوتا خندم گرفته بود ، آخرشم جونگکوک پرداخت کرد و از رستوران زدیم بیرون و سوار ماشین شدیم.
تهیونگ: جیمین امشب چطور بود ؟ غذات رو دوست داشتی؟ بهت خوش گذشت عزیزم؟
جیمین: بله ددی ، خیلی ممنون که برام وقت گذاشتین
جونگ کوک: وظیفمونه بیبی ، از این به بعد هروی خواستی به خودمون میگی بیبی بوی .
جیمین از اسم مستعاری که جونگکوک براش گذاشته بود خوشش اومده بود و در این حال صورتش از خجالت قرمز هم شده بود.
جیمین : اوهوم ، چشم ددی
............
بعد از چند دقیقه رسیدیم به عمارت .
تهیونگ: جیمین بیا بریم اتاق کارت داریم .
جیمین یه لحظه با حرف تهیونگ قلبش به تپش در اومد و برای خودش چندتا اشهد خوند .
اون با ددیاش از پله ها بالا رفتن و وارد اتاق شدن .
جونگ کوک: خب... ببین جیمین ما نمیخوایم بترسونیمت و سوالی که قراره ازت بپرسیم بر اساس رضایت خودته ، باشه بیبی؟
جیمین: سوالتون چیه ددی
جونگ کوک: ته تو بهش بگو
تهیونگ با نگاهی پرشور به جیمین نزدیک میشه و نفس عمیقی میکشه و با شجاعت سوال رو مطرح میکنه.
تهیونگ: خب... جیمین مایلی که رابطمون رو عمیق تر کنیم ؟
جیمین: منظورت چیه ددی
جونگ کوک: بیبی ما منظورمون این که دوست داری با ما رابطه داشته باشی؟
جیمین با تعجب به اون دوتا نگاه میکرد و نمیدونست باید بهشون چی بگه ، البته جیمین خودش دوست داشت که سکس رو تجربه کنه اما کمی هم از اون میترسید چون باکره بود .
جیمین: امم راستش ، .... آره ددیز من میخوام باهاتون تجربش کنم اما ...
تهیونگ: اما چی بیبی؟
YOU ARE READING
عشق در دنیای مافیایی
Fantasyخلاصه داستان: جیمین یه پسری بود که وضع مالی خوبی نداشت ، وقتیکه کوچیکتر بود پدرش رو داخل سن 9 سالگی از دست داده بود و فقط با مادرش زندگی میکرد ، اون در حال حاظر داخل یک رستوران کار میکرد تا بتونه خرج زندگیش رو دربیاره اما به مرور زمان با یکی آشنا می...
Part 11 ( Last part) +18
Start from the beginning
