صدای قهقهه های شیرینش تو گوشم پیچید
صورت پرستیدنی ش ...اگرم ازم بپرسن ماه زیبا تره یا اون ...
نمیگم اون زیبا تره، میگم ماه نور و زیباییش رو ازاین بشر میگیره .....
طبیعت به خاطر طبیعی بودنش زیباس.....ولی از نظر من
لطافت موهاش از هر طبیعتی بیشتر حس زندگی بهم میده...+:یونگیا.....یونگی من نمیخوای بیای پیشم؟ ببین دستام بخاطر تو بازه؟دستام گربه کوچولوی لوسشو تو بغلش میخواد
دستمو سمت اون فرشته دراز کردم یه قدم برداشتم اما با دردی که تو سمت راست صورتم و شونه ام پیچید تمام اون رویای زیبا محو شد
آره درسته رو صندلی خوابم برده بود و پرت شده بودم زمین
سرمو چرخوندم تا به ساعت نگاه کنم دو روزی بود که کلا ۲ ساعت هم نخوابیدمسریع خودمو جمع کردم و به سمت شیشه ی بزرگ دویدم....
دقیقا مثل یه ماهی معلق بی حرکت بود ...به سمت دستگاهها رفتم و از مانیتور تمام علائم حیاتی رو چک کردم
با دیدن اخطار Extensive burns (سوختگی وسیع)
حالم دگرگون شد ....دو روز گذشته ...میدونم میدونم باید چیکار کنم ....اگر بافت های سوخته و آسیب دیده بمونن
به اندام های اصلی و حیاتی آسیب میزنن
مخصوصا وقتی سوختگی انقدر وسیعهاما نمیتونستم...نمیتونستم
اگر اینکارو بکنم تمام سطح پوست و عضله هاش پودر میشه...
چون سوختگی خیلی زیاد و عمیقهو همینطور استخون هاش...بخاطر انفجار پرتاپ شدن جسم عزیز قلبم به فاصله ای نسبتا دور قسمت های زیادی از استخوان هاش آسیب دیده بود
برگشتم به سمت تنگ بزرگ....دستمو رو شیشه گذاشتم، دلم برای گرمای جسمش تنگ شده بود،
هربار استرس بخاطر پروژه های جدید پروفسور پارک میگرفتم...یواشکی منو میبرد کنار اتاقک نیتروژن....اونجا از تمام اتاقک ها آزمایشگاه بزرگ (CSH)
سرد تر بود
کسی نمیتونست بدون لباس مخصوص و دستکاری تف سنج(یه دماسنج معیار جهانی )
وارد اونجا بشه
اون اتاقک نسبتا بزرگ برای نگه داری نمونه های ژنتیکی و تراژنی بود
موجودات یا گیاهان پیوند خورده تو دمای بشدت سردی نگه داشته میشدن تا سالم بموننهمیشه دستمو میکشید تا کنار اون اتاقک
هیچوقت دلیل کارشو نپرسیدم،چون چند ثانیه طول میکشید تا توی آغوش پر از آرامشش غرق بشم ...
بلافاصله سرمو میکردم تو فاصله ی بین گردن و شونه ش ....
مثل آدمی که سالهاست نفس کشیدنو تجربه نکرده، عطر تنشو وارد ریه هام میکردم
دستامو دور کمرش چفت میکردم تا این بغل تموم نشه
جیمینم یه دستشو دور شونه هام حلقه میکرد و دسته دیگشو پشت سرم میذاشت و انگشتاشو وارد موهام میکردتمام عمرم به جز لحظاتی که تو آغوشش بوده لحظاتی پوچ بوده
کاش راهی داشت تا کل عمرم تو بغلش،بین بازوهاش باشماما اون ماهی زیبا همیشه از دستم سر میخورد
وقتی سرمو بالا میاوردم ،لباش چند اینچ باهام فاصله داشت
چجوری میشه اون لبارو توصیف کرد؟ وسوسه انگیز؟خوشمزه؟نرم؟گوشتی و صورتی؟
این کلمات کافی نبود تا زیبایی اون لبارو توصیف کنه ...کلمات برای هندل کردن موجودی به زیبایی اون خیلی حقیر بودنمیخواستم اون پاستیل خوشمزه رو بین دندونام بکشم ولی اون ماهی زیبا با خنده های کشنده ش از دستم لیز میخورد
جیمینم؟یونگیه تو، گربه کوچولوت تنهاس،سردشه،خسته س
مغزش کار نمیکنه
چشای خوشگلتو باز کن بهم بگو باید چه غلطی کنم؟اگر اجازه ی تجزیه ی بافت های آسیب دیده تو بدم و
از دستت بدم، چجوری زنده بمونم؟ من خودم نجاتت دادم و با کلی امید اینجا آوردمت درحالی که همه دارن برات مراسم ختم میگیرنپسر پروفسور پارک
محبوب ترین و باهوش ترین دانشمند آزمايشگاه(CSH)
الان تو یه تنگ ماهی بود با بدنی سوخته
اگر حتی پدر و مادرش میدیدنش متوجه نمیشدن اون پارک جیمینهاما من میدونم ،چون منه لعنتی بدن بی جونشو تو آغوشم کشیدم
یواشکی از اون فاجعه فرار کردم و به آزمايشگاه کوچیکی که تو زیر زمین خونه مجردی جیمین بود آوردمفقط من میدونستم زیر طبقه ی اصلی همچین جایی وجود داره
در حد آزمايشگاه پروفسور پارک نبود اما هوشو استعداد پارک جیمین از هیچی همه چی به وجود میاورد
اولین بار که منو به اینجا آورد حتی تصورشم نمیکردم همچین جایی وجود داشته باشه
《Flash back》
یونگی: مسترپارک نگفتی چرا یهویی میخوای ببریم خونت؟ نکنه جیمین شی داغ کرده؟ اومممم توماشینم میتونم برات انجامش بدمهمون طور که حواسش به رانندگی بودبا دست آزادش دستامو گرفت و روشون بوسه زد و با دسته دیگش کنترل ماشینو داشت چیزی تو قلبم لرزید، نمیفهمم قلبم به این کارای جنتلمن وارانه ی پارک جیمین کِی قراره عادت کنع؟
بعد دستامو روی رون های فاکینگ هاتش گذاشت
به سختی چشمامو از پاهای خوش تراش و زاویه ی جذاب بین پاهاش گرفتم تا حواسمو به حرفش جمع کنمجیمین:یه جایی هست که دوس دارم ببینی تو اولین نفری هستی که قراره مخفيگاه منو ببینه
یونگی:قطعا باید خیلی جای خوبی باشه که جیمین راضی شده بعد از تموم شدن کار اصلیش
پیش نمونه های ژنتیکی نمونه تا آزمایش های بیشتری روشون پیاده کنهو خودم به خاطر حرفم خنده ی آرومی کردم
چشمای پر از جذبه ش برگشت روم
جیمین:گربه ی لوس من داره شکایت میکنه؟
___________________
های نکو های من🫀💕
من اومدم با پارت جدید راستش چیزی خاصی ندارم بگم امیدوارم دوسش داشته باشید
و یادتون نره بهش ووت بدین 🥲💛
![](https://img.wattpad.com/cover/348111098-288-k815249.jpg)
YOU ARE READING
conspiracy | [Minyoon]
Science Fictionبدن بی جونش مثل یه ماهی آسیب دیده تو محلول معلق بود، و کادر سفید رنگ رو اسکرین داشت قلب منو به آتیش میکشید...یعنی من خودم با دستای خودم باید ماهی زیبامو از بین ببرم؟ °•~°•~°•~°•~°•~°•~°•~°•~°•~°°~°•~°•~ ژانر:رمنس،دراما،علمی تخیلی،کمی جنایی و راز آلو...