Part 2

288 96 2
                                    

_بکهیونا... مطمئنی که داری کار درستی میکنی؟

بکهیون در حالی که مثل یک ماه اخیر به شدت ناراحت به نظر می‌رسید جواب داد

+میدونی... منی که میدونم دارم باهاش چیکار میکنم، دارم حتی از اون هم بیشتر زجر میکشم اما واقعا چاره ای ندارم. خودت که بهتر میدونی، رابطه من و چانیول قرار نیست به جایی برسه. پس شاید بهتر باشه تموم بشه. هوم؟

_نه! من نمیفهمم چرا داری همه چیز رو انقدر سخت میکنی؟ کاملا مشخصه که تا چه حد عاشق همین! واسه چی فقط بهش اجازه نمیدی که بهت نزدیک بشه؟ چرا مدام داری از خودت میرونیش؟ بهتر نیست فقط به این رابطه یه فرصت بدی؟

+هیونا! بیا این بحث رو همینجا تموم کنیم. همچین چیزی شدنی نیست.

_من واقعا نمیدونم با کی لج کردی که داری این جوری میکنی اما باشه. بیا اینو ادامه بدیم تا ببینیم قراره به کجا برسی!

هیونا بعد از گفتن حرفاش رفت و بکهیون موند و تمام نگرانی و درد هایی که نه میتونست و نه میخواست به کسی بگه. تنها محرم راز هاش همیشه چانیول بود و حالا دیگه چانیولی هم نبود تا به حرفاش گوش بده. و الان بیشتر از هروقتی تو زندگیش احساس تنهایی می کرد.

***

بعد از نشون دادن کارت شناساییش و معرفی خودش به نام پسر آقای پارک به حراست دم در وارد کلاب پر از دود و بوی مشروب شد و از پله ها پایین رفت.
روی صندلی کنار پیشخوان نشست و به بارمن اشاره زد تا واسش یکم نوشیدنی سبک بیاره. نمی‌خواست مست کنه چون حوصله غرغرای مادر سخت گیرش رو نداشت اما میخواست فقط یکم سنگینی بار روی شونه هاش رو کم تر کنه.

با حس کردن اینکه یه نفر کنارش نشست سرش رو برگردوند و در کمال تعجب با کیم جونگینی رو به رو شد که یه جورایی بچه شیطون کلاسشون بود، ولی پسر بدی نبود. سر زنگای ورزش باهم بسکتبال بازی میکردن و میشه گفت همکلاسی های خوبی بودن. اما خب هیچوقت بهم نزدیک نشده بودن.

جونگین_هی پارک! اینجا چیکار میکنی؟ وقتی دیدمت حسابی تعجب کردم.

_بیخیال جونگین. خودت اینجا چیکار میکنی؟

_خوش میگذرونم؟!

_پس برو خوش باش!

گفت و لیوانی رو که بارمن جلوش گذاشته بود رو برداشت و یه قلپ ازش نوشید

جونگین_اوه! نمیدونستم مشروب هم میخوری؟!

_به نظرت مردم میان کلاب که چیکار کنن؟

_هووومم به شخصه میام که برقصم و تخلیه انرژی بشم!

_میخوای بگی تا حالا مشروب نزدی؟

_تا جایی که بشه نمیخورم. خیلی خوشم نمیاد مست بشم.

_هوم

_راستی اون پسره بیون کجاست؟ قبلا خیلی کم پیش میومد شما رو جدا از هم ببینم ولی الان مدتیه باهم نمیبینمتون. مشکلی پیش اومده؟ به نظر میاد حالت زیاد خوب نباشه.

𝑰𝒇 𝑻𝒉𝒆 𝑾𝒐𝒓𝒍𝒅 𝑾𝒂𝒔 𝑬𝒏𝒅𝒊𝒏𝒈 [𝑪𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅]Where stories live. Discover now