جیمین مهی رو سوار ماشین خودش کرد و سریع به سمت بیمارستان نزدیک اونجا روند . به سمت اورژانس رفت و سریعا در اتاق وی آی پی بستری کرد.
دکتر چِن برای زدن سرم و آمپول به اتاق اومد .
جیمین اونطرف اتاق رو کاناپه تک نفری نشسته بود با وارد شدن دکتر به اتاق ، از سر جاش بلند شد و ...
جیمین: آقای دکتر چیزه خاصی اتفاق افتاده ؟؟
دکتر چن : نه چیزه خاصی نیست؟
جیمین : پس مشکل چی بود ؟
دکتر چن : فقط ضعف کرده بودن و فشارشون پایین اومده بود سُرم بهشون زدیم همراه با آمپول تقویتی و ویتامین .
جیمین : کی میتونه مرخص بشه ؟
دکتر چن : وقتی بهوش اومد اگه همه چیز اوکی بود میتونید ببرید.
جیمین تشکر کرد و دکتر بعد از انجام معاینه از اتاق خارج شد .
مهی سه چهار ساعت بعد از معاینه دکتر به هوش اومد. تو این فاصله دکتر هم بعد از اتمام سُرم قبلی ، پرستار سُرم جدید رو وصل کرده بود .مهی اولش تعجب کرد که کجاست ولی بعد با دیدن فضای تمام سفید و بوی ضد عفونی کننده های بیمارستان متوجه شد که کجا قرار داره.
جیمین رو مبل همراه خوابش برده بود و مهی به سختی تونست رو تخت بشینه ، اول به فکر فرو رفت شروع به خارج کردن سوزن سُرم از دستش کرد .
خیلی درد داشت که ناگهان با فرود آمدن دستی رو دستش ، کارش رو متوقف کرد .
جیمین : اون کارو نکن
مهی سرش رو بلند کرد و با دیدن جیمین بالا سرش شوکه شد .
جیمین : کجا رو نگاه میکنی ؟
مهی : هیچ کجا فقط . . .
جیمین : دراز بکش و استراحت کن تا سُرمت تموم بشه بعد .
مهی : ممنون ولی نه
جیمین ناگهان نگاهش به لوله سرم افتاد خون از دست مهی به لوله برگشته بود
جیمین : خودت به لوله سرم نگاه کن !؟؟
جیمین زنگ کنار تخت رو زد بعد چند دقیقه کوتاه دکتر چن وارد اتاق شد .
دکتر چن : مشکل چیه ؟ خوبه به هوش اومدید
جیمین : درسته به هوش اومده ولی خودتون مشاهده کنید
مهی : چیزی نیست همه چیز اوکیه
دکتر چن با دیدن لوله سرم که تا نصفه خون برگشته بود ادامه داد . . .
دکتر چن : کجاش اوکیه ؟ اون همه خون برگشته شده چیه پس!؟
دکتر چن حین حرف زدن خون برگشته شده رو درست کرد و سوزن تقریبا در اومده رو درست کرد
(نویسنده در حال تصور و درد کشیدن از درد سوزن سُرم که داره تو فیک مینویسه)
دکتر چن : بهتره یه چند ساعت همین طور استراحت کنی تا سُرم تموم بشه بعد
مهی : بعد میتونم مرخص بشم ؟؟
دکتر چن : بله چرا که نه فقط یکم صبور باشید
مهی تک خنده ایی زد و چشمی گفت .دکتر از اتاق وی ای پی خارج شد .جیمین بالش رو تنظیم کرد و تخت رو بالا داد تا دختر تکیه بده .
مهی : بابت زحمتی که امروز به شما دادم متاسفم و ممنون .
جیمین : خانم کانگ چیزی نبود پس نیاز نیست تشکر کنید
مهی : اگه تمایل داشتید مهی صدام کنید و هی خانم کانگ نگید معذب میشم
جیمین لبخندی زد و اوکی گفت . . .
جیمین : دکتر گفت ضعف غذایی کرده بودید مگه از صبح تا حالا چیزی نخوردید؟
مهی دستی به موه اش کشید و تره ایی از موهاشو پشت گوشش انداخت و ...
مهی : راستش نه ،هیچ چیز .همون طور که فهمیده بودید دیر به محل فیلمبرداری اومدم و چیزی نتونستم بخورم .
جیمین : آممممم . . . ببخشید
مهی : چیزی نیست
بعد از گذشت حدودا یک ساعت سرم تموم شد و مهی خواست زنگ رو بزنه همین که دستش رو دراز کرد با ضربه در و ورود دکتر چن متوقف شد .
دکتر چن : حالتون چطوره؟
مهی : ممنون بد نیستم
دکتر چن معاینه کرد و شروع به در آوردم سرم کرد درد حاصل از سوزن باعث شده بود قیافه مهی تو هم بره ، پلک هاش رو روی هم میفشرد و لبش رو بین دندوناش گیر انداخته بود و ملحفه ایی که بین انگشتانش جمع شده بود.جیمین که اون گوشه در حال دید زدن مهی بود ، نتونست چشم از حرکات کیوتش برداره .
بعد از اتمام دکتر چن اجازه ترخیص داد و جیمین به دنبال دکتر چن از اتاق خارج شد.
جیمین : آقای دکتر حالشان چطوره؟
دکتر چن : همه چیز اوکیه فقط . . .
YOU ARE READING
the last sequence
Romanceموضوع : سکانس آخر ( جیمین) ژانر: رمنس ، درام ، فلاف ، بوی ×گرل شخصیت اصلی : پارک جیمین و کانگ مَهی وضعیت آپ : در حال آپ کردن تک تک پارت ها خلاصه داستان : مهی یک بازیگر تازه وارد هست و دنبال کار میگشت ، برای مدت طولانی نمی تونست کار پیدا کنه به خ...
𝑷𝒂𝒓𝒕 5 : 𝑯𝒐𝒔𝒑𝒊𝒕𝒂𝒍
Start from the beginning