E.L.E.V.E.N

123 58 44
                                    

**ووت, قدرت تخیل , کامنت**

زین به گوشیش خیره بود
چند دقیقه پیش هری بهش زنگ زد و خواست که باهاش بیاد کلاب
اما زین گفت که با پاتریک و لوییِ...
خونست و....
هری گوشی رو قطع کرد!

و وقتی اون طوری هری بدون حرف گوشی رو قطع میکنه, یعنی بی برو برگرد ناراحته!

و زین نمیدونست چرا...
نگران شد.

"اوکی, پس تو میخوایی به عنوان یانگ گاد, کنارمون باشی, تابا رویاگردا مبارزه کنیم و بعد مقابلشون وایستیم....درست فهمیدم؟ میخوایی بجنگیم؟"

لویی به زین نگاه کرد
تا زین حرفشو تایید کنه و همین طورم شد

پاتریک ابرو بالا انداخت و لباش رو منحی به سمت پایین کشید
"خیلیم خوب....."
میترسیدن چیزی بگن که دوباره زین منصرف بشه.

"پس این همه نقشه واسه نزدیک شدن بهت نیازی نبود, فقط یه وفاداری نیاز بود؟ یا هرچیز دیگه ای که تو اسمشو میذاری؟"
پاتریک در ادامه حرفش گفت

زین سوال پاتریک رو جواب نداد و حرف خودش رو زد
"بعد از چیزایی که دیدم, فهمیدم که این درست نیست , انسان ها همون اندازه ای که به رویا نیاز دارن به کابوسم نیاز دارن, اونا از ما برتر نیستن ما از اونا برتر نیستیم, این وضعیت باید درست بشه, ما همه وظیفه مشابه داریم, انتقال رویا و انتقال کابوس! , و این باید مساوی و پایدار باشه!"

"هری کجاست؟"
لویی یه دفعه پرسید و به زین نگاه کرد

زین وقتی به لویی نگاه کرد
تونست وایب نگرانی رو ازش بگیره

ابرو بالا انداخت
"اخرین بار با تو نبود؟"
لویی و زین خیلی جدی بهم خیره بودن

تا زمانی که لویی یه دفعه از جاش پاشد و سمت در رفت

پاتریک:"لویی! هی پسر گنده!"
اما لویی بدون توجه از خونه بیرون رفت...

پاتریک با کلافگی دستش رو توی موهای فر مشکیش کشید
"God damn it..."

|·|·|·|·|·|·|·|·|·|·|·|·|·|·|·|·|

لویی با نگرانی و شاید عصبانیت وارد کلاب شد
داشت اطرافش رو نگاه میکرد
تا هری رو پیدا کنه!

هری رو چطور پیدا کرد...؟
خب...
نپرسین...

"هری!"
داد زد, عصبانی بود
چون میدونست تقصیر خودشه که هری رو ناراحت کرده!
رفتار صبحش خوب نبود...

هری حساس بود و کم سن, لویی این رو میدونست
و همچنین میدونست که هری واسه زین مهمه!

وارد جمعیت شد و همه جارو میگشت
"هری!"
بین جمعیت داد میزد

میچرخید دور خودش تا اون پسر رو پیدا کنه

اما زمانی که بوسه ای رو پشت گردنش حس کرد
و اون وایب صورتی و شیطونی که از پشت سرش حس میکرد...
چرخید سمتش

|A.g.A.p.e|Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora