•متن چک نشده•
رو به منشی لب زد:
"اومدم آقای کیم سوکجین رو ببینم"
منشی با لبخند جواب داد:
"وقت قبلی داشتین؟"
سری به نشانه ی تایید تکون داد و دختر، پس از اطمینان ازش اون رو به داخل اتاق هدایت کرد
بعد از در زدن وارد شد و جین رو پشت میزش دید که بهش لبخند میزنه و ازش درخواست نشستن میکنه
"پس شما باهام تماس گرفته بودین و راجع به سلامت ته ازم سوال میپرسیدین؟"
هیونجین لبخند استرسی زد و تعظیم نشسته ای کرد:
"هوانگ هیونجنی هستم. از آشناییتون خوشوقتم""متشکرم! من هم همینطور"
جین از منشی درخواست تو فنجون قهوه کرد و گفت:
"به نظرم خیلی کار درستی کردین که خواستین من رو ببینین... راستش من خودم قصد داشتم بهتون پیشنهاد اومدن رو بدم که خودتون پیشقدم شدین و تشریف آوردین!"
بعد از مکثی ادامه داد:
"همونطور که میدونین من یه پزشکم و وظیفم اینه که از سلامت کامل روحی و جسمانی بیمارم مطمئن بشم! و برای این کار باید ازتون بپرسم که آیا میتونم بهتون اعتماد کنم آسیبی بهش نمیزنید و واقعا دوستش دارید؟
شرایط ته کمی خاصه و مطمئنا تحمل رهایی از سمت دیگه ای رو نداره"آلفا لبش رو زبون زد:
"میتونم بهتون اطمینان بدم که واقعا دوسش دارم و برای همین هم تا اینجا اومدم تا از سلامتش مطمئن بشم"تقه ای به در خورد و دختر منشی همراه دو فنجون قهوه به داخل اومد و بعد از گذاشتن فنجون ها روبروشون تعظیم کرد و رفت
جین سرشو به بالا و پایین تکون داد:
"باعث خوشحالیه! آم... نمیدونم چجوری بگم! راستش من از همه ی پستی و بلندی های زندگی ته خبر دارم و ماجرای آشناییتون رو هم از حفظم... اممم... تا حالا به این فکر نکردین که چرا انقدر راحت درخواستتون رو قبول کرده؟"آلفا گیج پلکی زد:
"چرا! باعث تعجبم شده بود ولی بعد به طور کامل فراموشش کردم"جین پوفی کشید و خودشو رو صندلی جا به جا کرد:
"میخوام رک باشم! ته به عیر از جیمین هیونگش به هیچ آلفای دیگه ای نزدیک نبود و چون تا حالا محبت هیچکدوم از اون ها رو به غیر از جیمین، حتی پدرش رو ندیده!
و به همین دلیله که امگاش بهتون توجه نشون داده...
توی دوران بارداری امگا ها لوس میشن و دوست دارن مورد توجه قرار بگیرن و آلفاشون بهشون محبت کنن که برای تهیونگ این مورد صدق نمیکنه! و وقتی بهش برای چند بار ابراز علاقه کردید قبول کرده چون کیه که از حس دوست داشته شدن بدش بیاد؟ اون به یه آلفا نیاز داره تا بهش محبت کنه و ازش محافظت کنه.
باید بگم این احساسات فقط تا زمان بارداری ادامه پیدا میکنه"
YOU ARE READING
《Indemnity》
Randomتهیونگ و جونگ کوک با هم ازدواج کردن ولی جونگ کوک هیچ علاقه ای به زندگی با تهیونگ نداره... از این رو دختر دایی کوک که عشق اولش هم محسوب میشه با اینکه میدونه اون ازدواج کرده داره از آمریکا برمیگرده تا با هم نامزد کنن... . . + فقط میتونم از قلبم خواهش...