🖇PART 22🖇

5.7K 739 179
                                    

•|متن چک نشده|•

WRITTER'S POV:

با شک گوشی رو جواب داد:

+جانم هیونگ؟

صدای شوکه ی مرد بزرگتر توی گوشش پیچید:

°تهیونگ؟ بالاخره جواب دادی؟ مردم از نگرانی. توی فرهنگ لغت تو چیزی ب اسم چک کردن گوشی وجود نداره؟

با شرمندگی جواب داد:

+اوه متاسفم هیونگ. این چندوقته سرم خیلی شلوغ بود. حالا...

مکثی کرد و ادامه داد:

+مشکلی پیش اومده؟

صدای نگران یونگی توی گوشش پیچید:

°راستش... جونگ کوک میخواد بره نیویورک

با شنیدن این اسم بادش خوابید:

+خب؟

°اممم... میخواد تو رو ببینه!

پوزخندی زد:

+هیونگ اگر کار مهمی نداری قطع میکنم

°نه نه! صبر کن تهیونگ! اوضاع جونگ کوک فرق کرده. تو... تو چیزی نمیدونی و مطمئنم هیچ ایده ای هم نداری ک چ اتفاقاتی بعد از رفتنت توی این یکی دو هفته افتاده. باید رو در رو ببینمت تا همه چیزو برات توضیح بدم

با بی میلی جواب داد:

+باشه. فردا ساعت ۱۰ شب خوبه؟ اونموقع از سرکار برمیگردم خونه

°خیلی خب. خوبه. دیگه قطع میکنم

+خدافظ

آلفا اونقدری استرس رسوندن این خبر رو ب تهیونگ داشت ک حتی یادش رفت حالشو بپرسه. احمقی از حواس پرتیش نثار خودش کرد و رفت ب جونگ کوک سَری بزنه

از طرف دیگه پسر آلفا با دیدن رنگ پریدگی تهیونگ ازش پرسید:

=هی؟ حالت خوبه؟ اگر مشکلی پیش اومده میتونم کمکت کنم

فورا جواب داد:

+نه ممنون. امممم... میتونم پنجره رو بکشم پایین؟ حالم خوب نیست انگار دارم خفه میشم

=اوه. حتما... فقط مواظب باش سرما نخوری

با حواس پرتی سری تکون داد و کمی شیشه رو پایین کشید و ب فکر فرو رفت

با رسیدن ب در خونش از رئیسش تشکری کرد و فورا کلیداشو از تو جیبش در آورد تا سریعتر بره خونه و استراحت کنه و خودشو آروم کنه

باز کردن قفل در مصادف شد با شنیدن اسمش از زبون ی فرد خیلی آشنا:

~تهیونگ

سرشو سمت صدا برگردوند و در کمال تعجب خانم جوی، مینی و کایل رو دید

با خوشحالی و تعجب سلام کرد:

《Indemnity》Where stories live. Discover now