part18

544 60 37
                                    

+گینننن
گین:...
+بلندشوووووووو
گین:میا تروخدااا تا صبح نتونستم بخوابم.
+تقصیر خودته میخواستی انقدر چرت و پرت روهم نخوری.
گین: باشه فقط بزار یکم دیگه بخ...
گین: هییییییییی
+اها حالا شد.....میرم پایین منتظرتم.

وای قیافه خیس گین به شدت خوب بود جوری که لبخند به لبم اورده بود، آبِ خیلی سرد بود امیدوارم سرما نخوره.

جانگکوک: اهم اهم.

سریع خودمو جمع و جور کردم.
+اوو جانگکوک‌شی....فکر میکردم تا حالا پایین باشین.
یه دستش تو جیبش بود و با دست دیگش پشت سرس و خاروند یه لبخند مسخره هم تحویلم داد:
جانگکوک: راستس فقط من موندم بقیه پایینن......تو چرا زودتر نرفتی؟
همونطورکه سمت آسانسور میرفتم:
+داشتم گین و بیدار میکردم.
جفتمون سوار آسانسور شدیم، تو آینه آسانسور یه نگاه به خودم انداختم که با موهای پریشونم مواجه شدم،کلیپسمو باز کردم تا دوباره ببندم؛ وقتی کارم تموم شد فهمیدم دستبندم به موهام گیر کرده هر کاری میکردم جدا نمیشد هیچ انگار بیشتر میپیچید دورش:

جانگکوک: بزار کمکت کنم.
اومدم مخالفت کنم که درجا اونو تو نیم قدمی خودم حس کردم؛ نفساشو از پشت گردن و گوشم حس میکردم، فضا خیلی سنگین و معذب کننده شده بود.

جانگکوک: درست شد.
+م..ممنو..ن.

تا دره اسانسور باز شد سریع زدم بیرون که با گین و پسرا مواجه شدم:

+گینننن تو کی اومدی پایین؟
گین: دیگه دیگه.
+دارم ازت میترسما.
گین: یوهاهاهاها.

خدای این دوباره حرکات آبرو ببرشو شروع کرد قشنگ از صبحش مشخصه از رو کدوم دندش پاشده.

نامجون: خب امروز بریم ساحل؟
گین: آرهههه بریممممم.

بقیه هم تایید کردن:

نامجون: شما سه تا برین صبحونتونو بخورید تا ما لباس عوض میکنیم.
سری تکون دادم و سمت میز رفتم نشستم گین و جانگکوکم عین دوتا بچه هی بهم تنه میزدن.

گین: میا تو نمیخوای لباس عوض کنی؟
+مگه لباسام بده؟
گین: نگفتم بده گفتم شاید توشون راحت نباشی برای دریا و ساحل.
+خیلیم راحتم.
گین: اها....لباس اضافه هم بردار.
+نیازی ندارم.
گین: درسته درسته...

اینو گفت و زیر چشمی همونطورکه قهوشو میخورد به جانگکوک که عین خودش یه لبخند موزی داشت نگاه کرد.
امیدوارم چیزی که تو ذهنمه درست نباشه.

بعده صبحونه به ترتیب قبل سوار ماشینا شدیم و حرکت کردیم.

جیهوپ: هنوزم باورم نمیشه.
+چیو؟
جیهوپ: اینکه قبول کردی باهامون بیای.
+تنها بخاطر گین بود نمیخواستم دوباره قهر کنه.
جیهوپ: اوممم خوبه.

جیهوپ: رسیدیم؛کیفتو میاری؟
+اره.

تو یک آلاچیق سنتی رفتیم وسایلمون رو گذاشتیم همه درجا به سمت آب رفتن به جز من و شوگا:

My Lollipop                                           (آبنبات چوبی من)Onde as histórias ganham vida. Descobre agora