قسمت ٢٤

969 67 22
                                    

رفتم خونه به اميد اينكه جواب پى اممو داده باشه ولى خبرى نبود،اه اعصابم خورده،چرا جواب نميده اين؟شايدم نميخواد جواب بده،شايد پشيمون شده ازينكه با من حرف زده شايد اون دخترى كه تو عكس باهاشه دوست دخترشه و ديگه نميخواد با هيچ دختر ديگه اى در ارتباط باشه،نميدونم
تا شب اعصابم خورد بود هيچى درس نخوندم،بعدم زود رفتم خوابيدم كه فكرش داشت ديوونم ميكرد
صبحم بى حوصله رفتم مدرسه
"سلام رها"
"سلام مانى"
"خوبى؟"
"بد نيستم،تو خوبى؟"
"منم بد نيستم،چه خبر؟"
"هيچى،ديروز مامانم زودتر بردتم خونه،تو راه وايساد يه جا ناهار خورديم باهم،شبم رفتيم خريد،خيلى باهام خوب شده يهو،عجيب بود"
واى چقدر خوشحالم كه گوش كرد به حرفم
"اى واى چه خوب،همينه امروز حالت بهتره"
"آره يكم از فكرش درومدم"
"اى ول"
"تو چته؟"
"هيچى"
"دروغ نگو"
"هيچى بابا حوصله ندارم فقط"
"ميپيچونى ديگه؟باوشه"
"نه فقط كسلم يكم"
"الكى"
"بيخيال ديگه باشه؟"
"باشه گير نميدم بهت كه كلافه نشى ولى بعدا بهم بگو"
"ايشالا"
معلممون اومد،زنگا همينطورى ميگذشتن و من يه كلمه از درسارو گوش ندادم،امروز چه روز گندى بود
تو خونه باز هم با صفحه ى خالى مبايلم رو به رو شدم،چقدر ضد حال اه
تو خونه عينه خل و چلا دور ميزدم تو اتاقم فقط،ميلاد اومد تو
"چته تو چرا آروم و قرار ندارى؟"
"نميدونم،كلافم"
"چيزى شده؟"
"نه"
الكى گفتم
"خل شدى پس،اشكال نداره،خواهر خلم بد نيست،حداقل ديگه واسه سوگل بهم گير نميدى"
"ببين من روانى شم برم تيمارستان بازم واسه سوگل بهت گير ميدم مطمئن باش"
پوكر فيس شد و رفت بيرون،اه اين دختره چى داره مگه،زشت
تكست دادم به پريا
-پرياااااااا
-ها؟
-جواب نميدهههه :((((
-خوشبين باش،شايد مُرده :))
-خفه شو بيشعور :|
-شوخى كردم بابا قاطى نكن،خب سرش شلوغه،مثه تو كه بيكار نيست
-يعنى يه فيس بوك چك كردن انقدر وقت ميگيره؟
-حتما ديگه
-خب من نميخواااام
-لوس نشو بابا،بخواى نخواى همينه ديگه
-چقدر دلدارى ميدى تو :|
-قابلى نداره،هزار تومن ميشه
-نمك نريز حوصله ندارم
-اوهو،بى اعصابو ببينا
ديگه جواب ندادم،رفتم شام خوردم و اومدم
گوشيموبرداشتم واز شدت خوشحالى نزديم بود جيغ بزنم
جواب داد،بلاخره جواب داد
-نه اشكالى نداره مانلى،فقط ديگه تكرار نشه اين وضعيت،دوستتون مشكلى براش پيش اومده؟
واى وااى قلبم
-بله،يه چيزايى شده ايشالاكه حل ميشه،فقط احتمالا يكم طول ميكشه،تو اين مدت خيلى از درسش عقب ميفته متاسفانه
-تو ميتونى تو فيزيك بهش كمك كنى
-آره خب حتما كمك ميكنم ولى اينهمه درسه،نميدونم چيكار ميخواد بكنه
-نگران نباش،خودشو ميرسونه،بچه ى خوبيه
-آره خيلى
-راستى ببخشيد چند روز چك نكردم فيس بوكمو همين شد كه دير جوابتو دادم
-نه اشكالى نداره :)
-آخه خودم بدم مياد كسى دير جوابمو بده بعد خودم الان اين كارو كردم
-نه اشكالى نداره،صبر كردن و ياد ميگيره آدم
-آره خب!
يه چند دقيقه چيزى نگفت
-اين شماره ى منه،ازين به بعد اگه كارى داشتى ميتونى تكست بدى كه معتل نشى،اونو زود جواب ميدم!
شت،واى،من خواب ميبينم؟!من زِندم؟!يا الان اينجا بهشته؟شايد فيسبوكو اشتباه گرفته
ولى نه واى اينا همش واقعيته،باورم نميشه،مگه ميشه آخه؟شمارشو داد بهم،واى خداى من،من لال شدم،قلبم داره از تو سينم مياد بيرون،واى من خوشحال ترينم
-مرسى آقاى صفوى،قول ميدم زياد مزاحمتون نشم
-نه بابا مزاحم نيستى،هر وقت دلت خواست تكست بده،سوال درسيم داشتى بپرس
-دستتون درد نكنه
-خواهش ميكنم ؛)
واى يعنى واقعا اين مكالمه واقعى بود؟يعنى اونم ميخواد با من صميمى تر شه؟باورم نميشه
-پريااااااااا
-هااا
-صفوى بهم شماره داد
-چىيييييييى ميييييييگيييى
-واى به خدا،باورم نميشه،الان من بيدارم ديگه؟
-نه په،واى خاك تو سرم،واقعا ازش توقع نداشتم،آخه معلم به اين يُبسى؟!چى كار كردى باهاش كه اينجورى شد،بگو من اون حركتارو روهمتى بزنم شايد جواب داد
-واى نميدونم پريا،الان هنگ هنگم
-آخى خر من،ذوق مرگ شدى،ولى آخه سن باباتو داره
-داره كه داره،سن فقط يه عدده :))
-اِ؟!از كى تاحالا انقدر روشن فكر شدى
-ديگه ديگه
-تكست بده بهش
-الان؟!
-آره
-بابا همين الان داشتيم حرف ميزديما
-خب فردا
-نه ميترسم
-ترسه عنه؟ميخوايش يا نه؟
-آره خب
-پس به حرفاى من گوش كن
-باشه
-فردا بهش تكست ميدى،خودم بهت ميگم چى بگى،تو يهو گند ميزنى
-باااشه
-آفرين،برو بخواب ديگه من برم به دوست پسرم برسم
-برو عزيزم مرسى
-:*
امشب با يه لبخند خيلى بزرگ رو لبم خوابم برد،همش داشتم خيال پردازى ميكردم،من و اون،باهم،كنار هم،يعنى ميشه؟يه حسى همش بهم ميگه ميشه،خوشبينى بيش از حده ولى من قبولش دارم
خيلى حس خوبى دارم،حسى كه تاحالا نداشتم،دلم ميخواد پرواز كنم،انگار احساساتم زير اين سقف نميگنجه
هنوزم عجيبه،چجورى من وبه معلم خودم حس دارم،چجورى اونم داره كرم ميريزه؟
نميدونم،همه چى غير عاديه و من اين تفاوتو دوست دارم،كاشكى اين وضع ادامه پيدا كنه،كاشكى فقط يه شيطونى موقتى نباشم براش،كاش بدستش بيارم
ميارم،مطمئنم

Asheghetoonam,kheili mehraboonin,baziaton ye commentayi mizarin ke mno zogh marg mikonin
Kholase ke kolan kheili bahatoon hal mikonam,omidvaram shomam hamintor bashin
<3

كسوفWhere stories live. Discover now