18

1.3K 575 727
                                    

18

- شام چی می‌خوری؟

بکهیون همون‌طور که به منوی دستش نگاه می‌کرد پرسید و چانیول که عقب‌تر روی تخت دراز کشیده بود و درسکوت به سقف اتاق خیره بود به اینکه دوست داره شام چی بخوره فکر کرد: گزینه‌های زیادی پیش رومونه؟

مرد بزرگ‌تر منو رو روی میز انداخت: آره تقریبا.

توی جاش چرخید و اول به پاهای چانیول که از لبه‌ی تخت آویزون بود و بعد به صورت بی‌احساسش نگاه کرد. چانیول به‌شکل اذیت‌کننده‌ای یه مشکلی داشت که بکهیون نمی‌تونست از راه‌حلش سر دربیاره. بکهیون درک می‌کرد و خیلی مشتاق این وضعیت نبود. اینکه کنترلی روی این موضوع نداشت و نمی‌تونست برای بهترشدن حالش کاری بکنه اعصابش رو خرد می‌کرد.

به تلویزیون اتاق نگاه کرد و یادش اومد چانیول شبی که وسایلش رو جمع می‌کرد یه دسته‌ی بازی توی کوله‌ش گذاشت. چند بار نامطمئن پلک زد و سعی کرد حرفی که می‌خواد بزنه رو توی دهنش مزه‌مزه کنه و درنهایت پرسید: نمی‌خوای بازی کنی؟

چانیول خیلی سریع زیر خنده زد. انگار از قبل آماده بود که به هر حرفی که بکهیون می‌زنه بخنده. همچنان نگاهش رو از سقف نگرفت و خنده‌ش هر لحظه شدت بیشتری می‌گرفت. بکهیون ابروی راستش رو بالا داد و نفس عمیقی کشید. چانیول باید شانس می‌آورد و با اعصابش بازی نمی‌کرد چون خنده‌ی آسایش‌بخشی به‌نظر نمی‌رسید. دهنش رو برای پرسیدن اینکه به چی می‌خنده باز کرد که چانیول زودتر گفت: با تو؟ می‌تونیم قایم‌موشک بازی کنیم. تو چشم بذار.

تمام احساسات از صورت بکهیون پاک شدن و برای لحظاتی پوکر به نیم‌رخی که از چانیول می‌دید خیره موند و درنهایت بی‌توجه به پسر جوان چرخید. خوبی به چانیول نیومده بود.

چانیول اما حوصله‌ش سر رفته بود پس مشتاق بود که بحث ادامه داشته باشه. توی جاش نشست و یکی از پاهای آویزونش رو بالا جمع کرد: نه واقعا چرا این رو گفتی؟ کنسول بازی داریم؟

مرد بزرگ‌تر بدون اینکه سمتش بچرخه گفت: یادم بود توی کیفت دسته داری.

- بعد دسته رو به تو وصل کنم؟

چانیول سریع پرسید و بکهیون از بی‌مزگی پیشنهاد ویولنیست جوان خندید. ناخودآگاهش دوست داشت توی پر چانیول بزنه اما به‌جاش برگشت و پرسید: تلویزیون ولی هست. فیلم ببینیم؟

ابروهای چانیول بالا پرید. نفس عمیقی کشید و چشم‌هاش رو برای فکرکردن ریز کرد. بکهیون با خودش فکر کرد که کافی بود تا چانیول یه حرف مفت بزنه تا حالش رو بد بگیره که چانیول پرسید: چی هست واسه دیدن؟

- می‌تونی تلویزیون رو چک کنی.

بکهیون به تلویزیونی که به دیوار اتاق وصل بود با گردن اشاره کرد و لبخند زد. چانیول از جاش بلند شد و به‌سمت تلویزیون رفت و ده دقیقه بعد شونه‌به‌شونه‌ی مرد بزرگ‌تر به پشتی صندلی تکیه داد تا فیلمی که بکهیون باور نمی‌کرد داره شروع می‌شه رو ببینن.

Drown 🎻 [Chanbaek]Место, где живут истории. Откройте их для себя