part 8

3K 655 91
                                    

چند ماه گذشته بود و تهیونگ و کوک زندگی بهتری داشتن
غروب بود و کوک وارد خونه شد
_ میوووووووو

کوک با دیدن تهجونگ کوچولو خم شد و اون و بغل کرد همون‌جوری که باهاش حرف میزد گفت: داداشت کو جونگی؟

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

کوک با دیدن تهجونگ کوچولو خم شد و اون و بغل کرد همون‌جوری که باهاش حرف میزد گفت: داداشت کو جونگی؟

تهجونگ از بغل باباش پایین پرید و کوک هم به دنبالش رفت

کوک با دیدن تهگوک کوچولو رو مبل نشست و گفت: چطوری پسر خوشگل من همه صورت دو تا پسر و بوسید و گفت: ته ته کجاس فسقلی ها؟؟

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


کوک با دیدن تهگوک کوچولو رو مبل نشست و گفت: چطوری پسر خوشگل من
همه صورت دو تا پسر و بوسید و گفت: ته ته کجاس فسقلی ها؟؟

_ میووووووو
_ میو میو

طولی نکشید که تهجونگ و تهگوک با هم دعواشون شد
این مدتی که داشتن بزرگ میشدن درگیری هاشون بیشتر شده بود اما خب یه چیز طبیعی بود

با شنیدن همخونی ته با آهنگ مورد علاقش به سمت اتاق رفت اینکه ته بیدار بوده و به استقبالش نیومده  فقط یه چیز و نشون میداد اونم اینکه برای کوک یه سورپرایز داشت

کوک وارد اتاق شد و دید ته داره با دقت بین برگه هاش دنبال چیزی میگرده با باز شدن در نگاهش و بالا آورد و گفت: عه اصلا متوجه نشدم اومدی

کوک در و بست و گفت: که متوجه نشدی .... ولی این یه عادته تهیونگ شی وقتی که سورپرایزی داری قبلش این‌جوری خودت و قایم میکنی

ته لبخندی زد و گفت: وقتی من و بهتر از خودم میشناسی

کوک به سمتش اومد و گفت: حالا بگو چه سورپرایزی داری

ته بلند شد و گفت: شب بهت میگم بعد اینکه بچه ها خوابیدن

کوک ابرو بالا انداخت قطعا مربوط به مسائل جنسی بود وگرنه نباید می‌گفت بعد از اینکه بچه ها خوابیدن سورپرایزش و نشون میده

kookv Sweet Family [ Completed ]Where stories live. Discover now