چهارده؛ نوازنده دوره‌گرد

238 63 33
                                    

-Header: Single dad illustration by Blue

[این قسمت آهنگ ویژه داره که داخل چنل قراره داده شده]

جولیا از زمانی که یادش می‌اومد روی صندلی‌های تالار بزرگ ارکست نشسته بود و حتی تعداد ردیف‌های تماشاچی‌ها رو بارها شمرده بود. اما آقای پارک این بار به سالن پشتی تالار اصلی آورده بودش و درست وسط صحنه ایستاده بود.
: «بیا بالا جولیا.»
دست دختر دوازده ساله رو گرفت، سمت جایی که براش انتخاب کرده بود، هدایتش کرد و بعد برای تنظیم نور صحنه پشت پرده‌ها رفت.
جولیا این آقای کره‌ای رو از تمام معلم‌های مدرسه‌اش و مدرس‌های تالار هنر بیشتر دوست داشت و حتی نیاز به دلیلی هم نبود. نقش و نگار دیوارهای سالن رو از نظر گذروند، همه می‌دونستن آقای پارک استاد مهربون و صبوریه. خیلی با کسی صحبت نمی‌کنه اما همیشه لبخند گرمی چسبیده به لب‌های درشتشه. چند سال قبل رو هم خانم جوهانسن، همسر استاد پارک باهاش ویولن کار می‌کرد؛ خیلی زیبا و مهربون بود.
چند دقیقه گذشت و بالاخره جولیا از تماشای سالن و فکر کردن به استادهای محبوبش دست برداشت. آقای پارک کجا رفته بود؟
شاید درحالیکه لابه‌لای پرده‌های مخملی قرمز گم شده بود، آخرین پیام کلارا که در جواب چانیول گفته بود ''هیچ شکایتی از ژولیت نمی‌کنه'' رو با خودش مرور می‌کرد. یک ساعت از زمان دریافت پیام گذشته بود و چانیول نمی‌دونست چه جوابی بده. جوابی که باید به پیام کلارا می‌داد مشخص بود، اونی که در مقابل سوال‌های خودش درمانده شده بود، خودش بود.

برگه‌های تو دستش رو مرتب کرد، لیست جولیا رو بیرون کشید و صفحه اول گذاشت: پنجشنبه، هشتم اکتبر، اجرای همنوازی Cold اثر جورج مندز.
: «جولیا؟»
بالاخره سر و کله آقای پارک پیدا شد. احتمالا می‌خواست جای جولیا رو تغییر بده چون داشت به گوشه دیگه‌ای از صحنه دقیقا جایی که ژولیت تو اولین اجرای آهنگ Cold نشسته بود، نگاه می‌کرد.
: «جولیا اولین اجرات تو این سالنه. لطفا روی اون یکی صندلی بشین.»
دختر کوچک با چشم‌هایی ذوق زده سری تکون داد و به سمتی که مربی‌اش نشون می‌داد رفت. آقای پارک برگشت و کنار پیانوش ایستاد. هیجان و برق این چشم‌ها براش بسیار آشنا بود. برگه‌ها رو روی پیانو انداخت و بهش تکیه داد.
: «می‌تونی هر وقت آماده بودی شروع کنی، جولیا.»
: «بله؟!» جولیا متعجب پرسید. مگه این یک اجرای همنوازی نبود؟
: «امروز تکنوازی رو تمرین می‌کنیم. می‌خوام اول این کار رو انجام بدی و تصور کنی تنها روی صحنه نشستی و داری برای تماشاچی‌هامون اجرا می‌کنی‌.»
: «بله، چشم.»
البته که این برنامه امروزش نبود؛ همین الان بود که متوجه شد توانایی نشستن پشت پیانو و تمرکز روی تمرین همنوازی Cold رو نداره، نه حداقل این آهنگ و نه حداقل برای امروز. نمی‌خواست کوچک‌ترین اشتباهی کنه و باعث اضطراب احتمالی اون بچه برای اجراش بشه.

MinstrelWhere stories live. Discover now