Part 5 | بوسه و تردید

731 154 555
                                    

"این چپتر حاوی مطالب شوک دهنده می‌باشد.
لطفا با احتیاط وارد شوید."
"ووت و کامنت فراموش نشه."
~کاور:)~

********

-هووفف راست میگفتیا، خونه‌ت واقعا نزدیک بود.

اشلی درحالی گفت که بخاطر بالا اومدن از پله ها نفس نفس میزد و همزمان لبخند گنده‌ای روی لب هاش در حال خودنمایی بود.

-گفتم که با ماشین فقط یه ربع راهه. ببخشید آسانسور خراب بود مجبور شدی از پله بیای.

-اوه نه بیخیال. اینکه تقصیر تو نیست.

هری به منظور از بین بردن ریتم نامنظم نفس هاش‌، هوا رو داخل ریه هاش حبس و بعد از لحظاتی آزاد کرد.
کلیدش رو از جیب شلوارش بیرون کشید، در رو به آرومی باز کرد و کنار رفت تا اشلی قبل خودش وارد خونه بشه.

اشلی به قیافه هری که رنگ ادب و احترام به خودش گرفته بود نگاهی انداخت و توی دلش اعتراف کرد چهره‌ی پسر در چنین مواقعی از همیشه شیرین تر و دوست داشتنی تره.

با لبخندی که ناشی از این افکار درمورد هری روی لبش پدیدار شده بود، پا به خونه‌ی پسر گذاشت و به محض ورود، چشم هاش رو دور تا دور خونه‌ی نقلی و تقریبا تاریک هری چرخوند.

در همین حین صدای بسته شدن در از پشت سرش خبر از ورود هری به خونه رو داد و بعد از اون، صدای کلید برق و روشن شدن خونه باعث شد اشلی بالبخند سرش رو به سمت هری بچرخونه.

با اشاره دست هری به سمت حال حرکت کرد و آروم روی کاناپه وسط حال نشست، درحالیکه همچنان خونه هری رو برانداز می‌کرد.

-خونه بامزه ای داری.

هری همونطور که به سمت آشپزخونه حرکت میکرد، نفس عمیقی کشید: خونه من که نیست، مال دوستمه.

-یعنی با هم زندگی میکنید؟
-نه، من اینجا رو ازش اجاره گرفتم.

و بعد از اینکه سر تکون دادن اشلی رو دید، لبخندی به چهره کنجکاوش زد و پرسید: نوشیدنی؟

اشلی سرش رو به نشونه موافقت تکون داد و گفت: چرا که نه؟

هری فوراً شروع به آماده کردن نوشیدنی برای پذیرایی از اشلی کرد. دختر که از زل زدن به در و دیوار خونه خسته شده بود، ترجیح داد خودش رو با گوشی سرگرم کنه.

بلافاصله بعد از بیرون آوردن گوشی از کیفش، به یاد عکس هایی که با هری گرفته بود افتاد.

LOYALTY | L.SWhere stories live. Discover now