و بعد به گوشه دیگه لب هیوکش بوسه زد. هیوک که فهمید مارکش قصد اذیت کردنش رو داره لبخند زد.


مارک با صدای دیپش گفت:

"من فقط میخوام آزادانه دوست داشته باشم..تو اینو میدونی دیگه،هیوک!"


دونگهیوک که در اتش خواستنی که از مارک بهش القا شده بود، دست و پا میزد، گفت:

"منم میخوام مارکم..قول میدم هرچی زودتر همه چیز رو به هیونگ بگم. اما ما باید تا اون موقع پنهون نگهش داریم...تیونگ هیونگ مشکلات زیادی هنوز داره"


مارک دوباره بوسه ای به لبهای هیوک زد ولی اینبار بعدش زبونش رو، روی لبهای هیوک کشید و لبهای هیوک رو با بزاغ خودش خیس کرد.


"من از قبل به آینده مون فکر کردم"


هیوک با چشمای خمار و منتظر بهش چشم دوخت.

"نمیگی بهم دربارش؟"


"وقتی که فارغ التحصیل بشی، سفر دور دنیا رو شروع می کنیم و هم سفر می کنیم و کارمون رو انجام میدیم و در کل از زندگی مشترکمون لذت میبریم. هروقت هم آماده بودی مراسم عروسی مون رو هم برگزار می کنیم چون من میخوام با تو پیر بشم... با دو تا بچه"


هیوک لبخند زد.

"برای صرف کردن زندگی م و گذروندش با تو هیجان دارم"


و با گفتن این حرف، هیوک لبهایش رو، روی لبهای مارک قرار داد و همانند تشنه ای بود که به چشمه آب زلالی رسیده بود و هر چقدر که از آن اب میخورد بیشتر تشنه تر میشد.


هر دو با ولع مشغول چشیدن لبهای یکدیگر بودن. مارک با گاز ریزی که لب پایین هیوک گرفت باعث شد هیوک، لبهایش رو از هم فاصله بده و زبون مارک وارد اون حفره لذت بخش و داغ بشه و زبونش جای جای اون حفره رو بچشه. هیوک که تحت تاثیر این بوسه قرار گرفته بود، به کمرش قوسی داد و به ارومی پایین تنه اش رو به پایین تنه مارکش میمالید.


دستای هیوک به داخل موهای مارک و دستای مارک به زیر پیراهن هیوک راه پیدا کردن بودن و دستای مارک نوازش وارانه روی کمر،کتف،شکمی که به تازگی تحت تاثیر باشگاه و ورزش ها داشت عضله درمی اورد و نپیل هایی که مارک عاشقش بود، حرکت می کرد.


مارک به سختی از اون لبها فاصله گرفت و بوسه های خیسی به لاله گوش و خط فک و سپس گردن میزد. هیوک برای اینکه فضای بیشتری به مارک برای بوسیدن و مارک کردن گردنش بده، سرش رو به عقب برد و ناله های ریزی میکرد.

Lavender [Jaeyong] | completeWhere stories live. Discover now