رد مالکیت!

785 96 4
                                    

دلم نمی‌کشه جونکوک ..... جونکوک گفت : یعنی چی دلم نمی‌کشه ؟ تهیونگ دوباره گفت : یعنی ، دلم .... نمی‌کشه .... شام ..... بخورم .
جونکوک با لحن شیطانی  گفت : اگه غذا نخوری نمیزارم شب تو اتاقت بخوابی . تهیونگ از لحن جونکوک ترسید و گفت : باشه باشه غذامو میخورم . جونکوک خندید و غذا شو جلوش گذاشت و هر دوشون خوردن .
تهیونگ بعد از غذا به سمت اتاقش رفت تا بخوابه ؛ وارد اتاقش که شد و چراغ هارو روشن کرد و به جای تنگ کوچیک ماهیش یه اکواریوم با سبزه های خوشگل و ماهی کوچولوش دید و بلند ذوق کرد . جونکوک از پله ها بالا اومد و به حرکت کیوت تهیونگ خنده ای کرد . تهیونگ محکم جونکوک رو بغل کرد و ازش تشکر کرد . تهیونگ سرشو بالا آورد و به صورت جونکوک نگاه کرد . جونکوک یکی از دست هاشو از کمر تهیونگ جدا کرد و چتری های تهیونگ رو کنار زد . تهیونگ گفت : چند روزه یونتان پیش نامجون هیونگ ؛ فردا بریم دنبالش بیاریمش خونه ؟. جونکوک باشه ای گفت و در رو بست ، تهیونگ تا خواست بگه که چرا در رو بستی جونکوک عقب بردش و روی تخت انداختش . تهیونگ باز هم نمیتونست هیچ کاری انجام بده و هیچ حرفی بزنه . جونکوک روی تهیونگ خیمه زد لباشو روی لب های صورتی رنگ تهیونگ گذاشت و آروم حرکت داد . تهیونگ توی بوسه همراهیش کرد .
جونکوک بلند شد و تی شرتشو درآورد و دوباره روش خیمه زد . تهیونگ که دید جونکوک تی شرتشو درآورده چشم هاشو بست . جونکوک آروم با صدای بم شده اش گفت : چشماتو باز کن بچه . تهیونگ اروم چشم هاشو باز کرد اما به بدن لخت جونکوک نگاه نکرد . جونکوک یکی از دست هاشو گرفت و به بدن خودش نزدیک کرد . تهیونگ یکم ترسیده بود و این از چشم جونکوک دور نموند . همون جوری که دست تهیونگ رو روی بدش نوازاشانه تکون میداد گفت : نترس .... تا وقتی خودت نخوای ..... کاری انجام نمیدم . تهیونگ خیالش راحت شد و حالا ترسش ریخته بود و بدون کمک دست های جونکوک دستشو روی بدش تکون داد و دوتا دستشو دور گردن جونکوک حلقه کرد و به خوش نزدیک کرد و روی لباش بوسه آرومی گذاشت و ازش جدا شد . به چشم های خمار جونکوک نگاه کرد و گفت : حالا دیگه برو تو اتاق خودت بخواب . جونکوک انتظار این جمله ارو نداشت ولی نمی‌خواست تهیونگ رو اذیت کنه . از روش بلند شد و خواست بره که تهیونگ دستشو گرفت و توی بغل خودش انداخت . تهیونگ گفت : پشیمون شدم پیشم بمون . جونکوک خندید و خودش و تهیونگ رو بالا تر کشید و پتو رو روشون کشید . تهیونگ دستشو روی سینه لخت جونکوک گذاشت و گفت : دوست دارم . جونکوک موهای تهیونگ رو کنار زد و بوسه ای روی پیشونیش گذاشت و گفت : منم دوست دارم .
صبح چشم هاشو باز کرد ؛ پتو رو از روش کنار زد و روی تخت نشست . یهو متوجه شد لباس برش نیست . نگاهی به جونکوک که عرق خواب بود کرد و با چشم هایی که حالا چهارتا شده بود داد : یااااااا جئون جونکوک دیشب چه غلطی کردی ؟؟؟؟ و لگدی نثارش کرد و از جاش بلند شد و هودی سفیدی برش کرد و منتظر به جونکوکی که از درد داشت به خودش می‌پیچید نگاه کرد . جونکوک غر زد : چته بچه ببر ؟ چرا لگد میزنی ؟تهیونگ دوباره داد زد : چرا من لباس برم نبود ؟؟
جونکوک خندید و سر جاش نشست و گفت : الان که برته .
تهیونگ عصبانی گفت : من با تو شوخی دارم ؟
جونکوک خنده رو لبش رو خورد و گفت : خودت دراوردیش. و شونه ای بالا انداخت .
تهیونگ که دید این مسئله به جایی نمی‌رسه بیرون از اتاق رفت و همون جویی که غر غر میکرد  به سمت دستشویی رفت . صورتشو شست و خودشو توی آینه نگاه کرد و چشمش به کیس مارک روی گردنش افتاد . عصبی به سمت جونکوک که دم در دستشویی ایستاده بود برگشت و با حرص گفت : دقیقا دیشب چه غلطی کردی ؟ و اینکه چرا من یادم نیست ؟ جونکوک که داشت از خنده منفجر میشد گفت : ام .... اول اینکه خودت گرمت شد و لباستو درآوردی .
بعد به گردن تهیونگ اشاره کرد و گفت :خواستم رسما دوست پسرت باشم. شونه‌ش رو بالا انداخت و به تهیونگ که با تعجب بهش خیره شده بود نگاه کرد. درحالی که سعی می‌کرد خنده‌ش رو قورت بده گفت :باید یه رد مالکیت روت میذاشتم تا راضی بشم.
تهیونگ خنده ‌ش گرفته بود و در عین حال عصبانی بود. به پسر رو به روش خیره شد و گفت : پس چرا من چیزی یادم نمیاد؟
جونگکوک یه کم تعجب کرد. با دستش پشت گردنش رو ماساژ داد و گفت : خب چون .... ام  غرق خواب بودی‌.
بعد از نیم ساعت صبحانه خوردن و آماده شدن و به کلینیک نامجون رفتن تا یونتان رو بگیرن . یونتان رو از نامجون گرفتن و توی یه پارک رفتن تا یونتان یکم بازی کنه . توی پارک داشتن راه میرفتن که گوشی جونکوک زنگ خورد ............

یوهو ریدر های جدید داریم 🤩 خوشحالم از بوکم خوشتون اومده و حمایتم میکنین 🥺 خب با اینکه شرط کامل نشد ولی دلم براتون تنگ شد گفتم آپ کنم 😁 ❤️ نظر و ووت یادتون نره لاولی ها 💙🤍❣️✨♥️💜💛💚🤎🖤

Untouchable✨Where stories live. Discover now