آقایی که رامن خوشمزه درست می‌کنه!

748 97 4
                                    

چشماشو باز کرد . توقع نداشته تنها رو تخت باشه . دست و صورتشو شست و طبقه پایین رفت . تهیونگ توی آشپز خونه بود . از پشت بغلش کرد و اروم در گوشش گفت : فکر کردم بازم رفتی . تهیونگ از حرکت جونکوک شوکه شده بود گفت : نه نرفتم .... میشه ولم کنی دارم صبحانه درست میکنم . جونکوک ازش جدا شد و نگاهی به تخم مرغ های تو یه ماهیتابه انداخت. گفت : اومممم ... خوشمزه به نظر میاد . تهیونگ لبخندی زد و تخم مرغ هارو توی بشقاب گذاشت و روی اپن گذاشت . دوتا لیوان قهوه ارو هم گذاشت و روی صندلی پشت اپن رو به روی جونکوک نشست . صبحانه ارو خوردن و جونکوک گفت : سر کار میای که ؟  تهیونگ گفت : اره ؛ راستی بعدش باید بریم وسایل هامو بیارم اینجا . جونکوک باشه ای گفت و ادامه داد: من میرم دوش بگیرم اومدم آماده باشی . تهیونگ سری تکون داد و بشقاب های کثیف رو داخل سینک ظرفشویی گذاشت و سریع شستشون . بعد از ۱۰ دقیقه آماده شد و منتظر جونکوک بود تا از حمام بیاد . جونکوک با یه حوله که فقط پایین تنه اشو پوشونده بود داخل اتاق رفت . تهیونگ روی تخت نشسته بود با ورود جونکوک سرشو بالا آورد و بهش نگاه کرد و لبخند زد ؛ اما تا جونکوک رو با بالا تنه لخت دید لبخندش ماسید و دستشو سریع روی چشماش گذاشت و گفت : ببخشید ببخشید . از سرجاش بلند شد و بیرون رفت . جونکوک به حرکتش خندید و رفت تا آماده بشه .
نیم ساعت بعد به شرکت رسیدن . تهیونگ اول وارد شد و تقریبا ۲ دقیقه بعد جونکوک وارد شد .
یونگی با دیدن تهیونگ  چشماش برقی زد  و طرفش رفت و بغلش کرد . جونکوک هم نگاهی بهشون انداخت و با لبخند وارد اتاق خودش شد . یونگی و تهیونگ پشت میز کارشون نشستن و یونگی مثل همیشه شروع کرد به سوال پرسیدن : هی پسر با جونکوک اومدی نه؟ تهیونگ گفت : اره چطور ؟ یونگی گفت : پس دیگه قهر نیستین نه ؟ تهیونگ جواب داد : نوچ .... بعد از تایم کاری هم وسایل هامو میبرم خونه . یونگی گفت : خیلی هم خوب . و دوتاشون مشغول به کار شدن .
نزدیک به ظهر بود که جیمین وارد شرکت شد . یه راست رفت توی اتاق جونکوک و بعد از پنج دقیقه از اتاق بیرون اومد و پیش یونگی  رفت . آروم باهم حرف میزدن . جیمین دوباره توی اتاق جونکوک رفت و یونگی رو به تهیونگ چرخید و گفت : تهیونگ ؟
تهیونگ سرش پایین بود جواب داد: بله ؟ و بعد سرشو به طرف یونگی چرخوند . یونگی ادامه داد : عصر میای بریم کافه ؟تهیونگ یکی از ابرو هاشو بالا داد و گفت : چرا ؟ و به چه دلیل ؟
یونگی گفت : همین جوری ؛ من و جیمین ، تو و جونکوک . تهیونگ جواب داد : اگه بعد از اسباب کشی خسته نبودم یا اینجوری بگم خسته نبودیم باشه . و دوباره مشغول کارش شد .
جیمین از اتاق  جونکوک بیرون اومد و دوباره با یونگی حرف زد . بعد از ۱۰ دقیقه یونگی و جیمین از شرکت بیرون رفتن . تهیونگ هنوز مشغول کار بود و متوجه زمان نشده بود .
جونکوک بالای سر تهیونگ ایستاده بود ؛ خم شد و در گوش تهیونگ گفت : آقای کیم ، شما قصد رفتن ندارین ؟
تهیونگ یکم جا خورد ولی جواب داد : چرا ، باید برم اسباب کشی کنم و برم پیش یه آقایی که رامن های خوشمزه ای درست میکنه . هر دوشون خندیدن و تهیونگ وسایل هاشو جمع کرد و از شرکت بیرون رفتن ....
اسباب کشی حدودا ۲ ساعت طول کشید اما همه وسایل های تهیونگ رو سر جاش گذاشته بودن . تهیونگ اول حمام رفته بود و روی تختش ولو شد . جونکوک هم بعد از لباس پوشیدن درازی روی تختش کشید .
با صدای تهیونگ چشم هاشو باز کرد . تهیونگ که دید جونکوک بیدار شده لبخندی زد و صاف ایستاد و گفت : قرار شد اگه خسته نبودی با بچه ها بریم کافه ..... خسته نیستی ؟ جونکوک با چشم های خمارش گفت : نه خسته نیستم . تهیونگ باز هم لبخند زد و گفت : پس من میرم آماده شم . تا خواست بره ، متوجه شد مچ دستش توسط یه دست قوی محاصره شده و ثانیه ای نکشید که توی بغل جونکوک افتاد و جونکوک سریع دستشو دورش حلقه کرد . تهیونگ که از فشار دست های جونکوک داشت له میشد به زور لب زد : جونکوک ...... دارم .... دارم خفه میشم .....
جونکوک حلقه دستشو آزاد کرد . تهیونگ سریع از جاش بلند شد و با داد گفت : یاااااا داشتم خفه میشدم . جونکوک روی تخت نشست و خندید . تهیونگ هم هوف کلافه ای کشید و به سمت اتاقش رفت تا لباسش رو با یه لباس بیرونی عوض کنه .
تهیونگ یه تی شرت آستین بلند لش با شلوار گشاد با کفش آل استار بلند زرد پوشیده بود .
جونکوک یه هودی گشاد مشکی و شلوار مشکی نسبتا تنگ که پایینش هم کش داشت با کفش اسپورت توسی و مشکی پوشیده بود.
بعد از ۱۵ دقیقه به کافه رسیدن و کنار جیمین و یونگی نشستن و مشغول حرف زدن شدن ......

هلو گایز 🥺 گایز تیپ لباس هاشونو گیفت داشتم ولی انگار نمیشه اینجا بزارمش ببخشید 🥺ساری❤️🥺خب امیدوارم دوستش داشته باشین . ووت و کامنت یادتون نره لاوا ❣️💜❣️

Untouchable✨Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang