6

260 80 163
                                    

تفاوت تعداد سین با ووت خیلیه ها🥺
نامردی نکنین دیه☹️
جای حساس فف برسه آسون نمی گیرم😁

دوباره به احترام اونایی که ووت دادم و کامنت گذاشتن چون شرط کامنت رو به جا اوردین😌

ببینم چه می کنید این بار😙
تا اینجا دوست داشتین؟

ووت ۲۰
کامنت ۶۰
🏳️‍🌈

هری مشغول زدن لاک به ناخن های دست راستش بود، این سومین باری می شد که اون ها رو دوباره پاک کرده و زده بود. شاید اگه کیتی پیشش بود، می تونست یه لاک تمیز و بدون ایراد بزنه ‌و باهم کلی لباس عوض کنن و راجع به همدیگه نظر بدن و شاید هری انقدری بتونه بهش اعتماد کنه که بهش بگه روی لویی کراش زده و سعی داره یه کوچولو دلبری بکنه.

" برای اتاقت مهمون نمی خوای؟ "

با شنیدن صدای لویی، فوراً لاک رو پشتش قایم و سعی کرد لبخند بزنه. یعنی لویی تمام مدت دم در اتاقش ایستاده بوده و هری متوجهش نشده بود؟

" سلام، صدای در خونه رو نشنیدم؛ کی اومدی؟ از کی اینجا ایستادی؟ "

مدل موهای لویی با روزهای دیگه کمی تفاوت داشت، با لبخند به سمت تخت قدم برداشت و با خستگی روش نشست.

" تازه رسیدم، چی پشتت قایم کردی؟ "

هری لبخند خوشگلش رو تحویل پسرخاله اش داد و شونه هاش رو بالا انداخت، اما همچنان لاک رو پشتش قایم کرده بود.

" هیچی."

لویی سرش رو تکون داد و خندید، با دست زد روی تخت و از هری خواست بیاد سمتش. هری همینطور که لاک رو بین انگشت هاش محکم فشار می داد و همچنان پشتش قایم کرده بود، بلند شد و به سمت لویی رفت و کنارش نشست. لویی نگاهش رو روی صورتش چرخوند و به لب هاش خیره شد، هری با استرس به چشم هاش زل زده بود.

" می دونی هنوزم مثل اون موقع هایی؟ "

هری همچنان نگاهش روی لویی بود، نگران بود اون متوجه بشه؛ هرچند با توجه به صحبت های کیتی و رفتارهای خود لویی، بعید می دونست چیزی بگه اما دوست داشت خودش همه چی رو به پسرخاله ی جنتلمنش بگه.

" مگه چطوری بودم؟ "

لویی همینطور که به هری زل زده بود، دستش رو به سمت لب پایینش برد و با شستش آهسته لمس کرد، لبی که بارها خواسته بود بوسه بارونش کنه و یکی از کارهای موردعلاقه اش بود. دوست داشتن لویی برای یکی-دو روز نبود، سال ها بود که پسرخاله اش دلش رو برده بود و شاید برگشتن لویی به اون روستا تنها یک دلیل نداشت.

Anna! Larry [ AU ] Persian Where stories live. Discover now