𝔓𝔞𝔯𝔱 12

1.5K 243 37
                                    

زیر میز دعوا بود... جونگ‌کوک با کفش به جون پاهای تهیونگ افتاده و لگد های محکمش رو بهش میکوبید.
و اما تهیونگ هم بی کار نموند و جیمین رو بیشتر به خودش می‌فشرد و بهش لبخند میزد... اون خوب بلد بود رو اعصاب نداشته ی جونگ‌کوک خط بندازه... تنها نیاز بود به دوستش اهمیت بده تا جونگ‌کوک رو کفری کنه.
و الان خیلی راحت به خواستش رسیده و بی اعتنا به لگدهای الفا، به دسرش قاشق میزد و از طعمش لذت میبرد.

جونگ‌کوک که دید لگدهاش روی الفا فایده ای نداره از قضا چشم غره هاش هم امگاش رو منصرف نمیکنه، بلند شد و از کنار جنا گذشت...
سمت امگاش یعنی طرف دیگه ی میز قدم برداشت و بی توجه به ریکشن جیمین، خم شد و از کمر امگا گرفت و روی دوشش انداخت.

جیمین هینی کشید و تقلا کرد...

_چیکار میکنی احمق؟ بزارم زمین!!

جونگ‌کوک اعتنایی نکرد و قبل از راه افتادن سمت خروجی رستوران به طرف جنا برگشت و لبخندی زد... چشم های جنا از تعجب گشاد و دهنش باز مونده بود... چه داماد جنتلمنی! این نظر جنا بود.

_ببخشید جناشی من و جیمین باید بریم خرید...

جنا بالاخره به خودش اومد.. لبخند محوی زد و بعد از نیم نگاهی به تهیونگ که اون هم دست کمی از خودش نداشت گفت...

_عااا خب اشکالی نداره.. جیمینی مراقب خودت... باش!

جمله ی آخرش رو با شک گفت و دستش رو برای جیمین که روی شونه ی الفاش اویزون بود و مدام فحش میداد، تکون داد..

جیمین نقی زد و خسته برای جنا دست تکون داد و از تهیونگ که هنوزم مثل مرده به نقطه ای خیره شده بود، خداحافظی کرد.

_هی الفا.. گفتم بزارم زمین!!

جیمین وقتی از رستوران خارج شدن داد زد و مشتی بی جون به کمر الفا کوبید.

جونگ‌کوک با خشم جیمین رو زمین گذاشت... جیمین وقتی نگاهش به صورت الفا افتاد، متوجه شد حق نداره حرف بزنه...
ناخواگاه ترسید و سرش رو پایین انداخت... با خودش فکر کرد کار اشتباهش کدوم بوده؟ الفاش چرا ناراحت و عصبیه؟
معده ش از رایحه ی خشم الفا بهم پیچید و باعث شد دستش رو روی دهن و بینیش پوشش بده و دست دیگه ش روی شکمش خزید.

_برو تو ماشین جیمین!!

جونگ‌کوک غرید و از طرف دیگه سوار ماشین شد و خودش رو طرف امگا کشید و کمربندش رو براش بست... از پایین به صورتش چشم دوخت و نزدیک رفت و چونه ش رو بین لب هاش کشید و خیس بوسید که چشمای امگا بسته شد و آب دهنش رو قورت داد.

_نمیفهمی کراسیوی؟ از اینکه با آلفای دیگه ای بخندی و خودت رو بهش بمالی متنفرم؟ نمیفهمی از خودم بدم میاد که میبینم امگام با یکی دیگه میخنده و خوشحاله؟

دست های جیمین بود شلوار خودش رو چنگ زد که لب های خیس الفاش رو روی پوست شکمش حس کرد... و زمزمه ای که روی پوستش شکل گرفت..

𝐾𝑟𝑎𝑠𝑖𝑣𝑖𝑒_S2Where stories live. Discover now