𝔓𝔞𝔯𝔱 11

1.4K 261 21
                                    

وسیله های جدیدی که گرفته بود رو روی تخت گذاشت و سمت جیمین برگشت...

_قول میدم مراقب باشم... لطفا کراسیوی!!

لب های اویزون و چشم های گرد و معصومش نتونست نظر امگا رو تغییر بده... واقعا جونگ‌کوک چطور میتونست با وجود باردار بودن امگاش هنوزم به فکر امتحان کردن وسیله های جنسیش روی سوراخ و جاهای مختلف جیمین باشه؟
اگه توله های داخل شکم جیمین کوچیکترین آسیبی بهشون برسه چی؟

_بهتره تمومش کنی الفا.. چرا به فکر توله هامون نیستی؟

جیمین حین لیس زدن به ته مونده های بستنی گردوییش غر زد و نگاهش رو از لب های الفا گرفت...

جونگ‌کوک آهی کشید و سمت امگا قدم برداشت که با بی خیالی و بی توجه به دیک بادکرده ی الفاش بستنی داخل دستش رو زبون میزد و صداهای کیوتی از خودش درمیاورد...
سعی کرد بی توجه باشه پس با برداشتن پرونده ی بیمار جدیدش، خودش رو مشغول نشون داد و نگاه از زبون جیمین گرفت.

_نمیخوری؟

جیمین شیطون زمزمه کرد و انگشت های دستش رو لیس زد... حرکت سیب گلوی الفا از چشمش دور نموند...

_بهتر نیست یه بستنی دیگه هم امتحان کنی؟

جونگ‌کوک با اشاره به دیک سفت شده ی زیر شلوارش گفت و ابروشو بالا انداخت.

_بزار امتحان کنم جونگ‌کوکی.

جیمین سمت الفا رفت..‌ پایین پاهاش نشست و دستش رو روی دیکش کشید که الفا از لذت اخم کرد...
عضو هارد شده ی الفا از زیر فشار باکسر و شلوارش خلاص شد و داخل دستای سرد و کوچیک امگا جا گرفت..

جیمین چشمکی به جونگ‌کوک که بی‌قرار منتظر به جیمین نگاه میکرد، زد و لیسی با زبون سردش به سر عضو الفا و پیرسینگ روش کشید..

_اههه.. کراسیوی.

الفا ناله کرد و سرش رو به کاناپه تکیه داد.. جیمین چندبار زبونش رو روی کلاهک عضو الفا کشید و بیضه هاش رو مالید... حالش داشت بهم میخورد.
چشم هاش رو باز و بسته کرد و با مکث عقب کشید که الفا متوجه ش شد..

نگران خودش رو جلو کشید و دستش رو روی شونه ی جیمین گذاشت..

_خوبی؟ حالت بهم خورد؟

جیمین سر تکون داد و ناله ای کرد... نفس های عمیقی میکشید تا از هجوم مایع اسیدی معده ش به دهنش جلوگیری کنه...

جونگ‌کوک سریع بلند شد و بدون اینکه وضعش رو مرتب کنه، سمت پنجره رفت و بازش کرد تا کمی هوا به امگا برسه... اگه میدونست قراره حال امگاش رو بد کنه ازش درخواست نمیکرد..

خب اون فقط زیادی دلتنگ همخوابی با کراسیوی شده بود... هفت ماه بود که هم رو لمس نکرده بودن و این برای الفایی مثل جونگ‌کوک که هر روز دیکش رو تو سوراخ امگا فرو میکرد، سخت و طاقت فرسا بود.

𝐾𝑟𝑎𝑠𝑖𝑣𝑖𝑒_S2Where stories live. Discover now