Unwanted love

By jikooklover_iran

211K 29.1K 1.1K

جیمین یه دکتر موفق کاملا استریته (خودش اینجوری میگه) و از گی ها بدش میاد و عاشق دوست دخترشه! کوکی برادر جدید... More

پسرمون معروفه!
مهمون ناخواسته
برادر گمشده
هیونگ
پسر نچسب
خوشگله!؟
هیونگ
بازی؟
دوست پسر
تعهد
تموم شد
پابو
لبخند مستطیلی
زمان
تهگی
بی محلی
دفاع؟
نقطه سر خط
ترکم نکن
اشک
دروغگو
دوست
برنگرد
اوما
در بسته
فراموش
سوال
پایانی برای آغاز
نامجون هیونگ
پسرم
تنبیه
خرابش نکن
ادامه
نگاه خیره
خونمون
پایان

پسر مو بلند با قد بلند!

15.7K 1.3K 47
By jikooklover_iran

یونگی نگاهشو از جیمین گرفت و سرش رو به علامت تاسف تکون داد
یونگی: چته؟ بزار هر کاری میخواد بکنه تو چرا حرصشو میخوری؟ به مهمونی برس ازش لذت ببر!
جیمین دندون قروچه ای کرد و نگاه از پسر مو بلند که قد بلندی هم داشت گرفت
جیمین: باورم نمیشه! چطور یه آدم میتونه اینقدر بی خیال باشه! اومده همچین مهمونیه مهمی بعد عین لاتای سر کوچه لباس پوشیده
یونگی پوزخند زد
یونگی: اون قسمتش به تو ربطی نداره
جیمین چشمهاش رو از روی عصبانیت بست تا خودشو کنترل کنه
جیمین: هیونگ! این بچه یه ساعته از دور برا من چشم و ابرو میاد! هنوز باورم نمیشه یه پسر بچه میخواد_میخواد_
جیمین کلمه کم آورد ولی یونگی به جای اون ادامه داد
یونگی: که مختو بزنه؟ این چیزا عادیه جیمین اما اینکه اون دختر نیست برای تو قضیه رو غیر عادی کرده، خب این کلا یه داستان دیگست
جیمین سرش رو به نشونه تاسف تکون داد
جیمین: هیونگ من از همچین مسخره بازیایی خوشم نمیاد، گی؟ چندشه
یونگی آهی کشید و دست رو روی شونه جیمین گذاشت
یونگی: جیمینا! سعی کن زیاد سخت نگیری! خوشت نمیاد؟ باشه حله اما اینکه برچسب چندش بزاری روش چیزی نیست که شایسته دکتر این مملکت باشه بعدا خودت پشیمون میشی!
جیمین دست یونگی رو کنار زد، به همون پسر نگاهی انداخت و با قیافه تو همی گفت: چندش میگم چون چندشه!
یونگی نفس کلافه ای کشید و به گوشه ای اشاره کرد
یونگی: ببینم مگه تو نباید پیش دوست دخترت باشی؟ چرا اینجا ور دل منی و هی غر میزنی؟ به جای گیر دادن به اون پسره به دوست دخترت برس
جیمین نگاهی ب دورو برش انداخت
جیمین: سولی گفت میره با دوستاش حرف بزنه هر وقت تموم بشه میاد
یونگی سرش رو تکون داد و خواست حرفی بزنه اما متوجه موبایلش شد که توی جیبش ویبره میخورد
یونگی: از بیمارستانه
جیمین به یونگی چشم دوخت که داشت با بیمارستان حرف میزد به محض قطع کردن تماس یونگی به جیمین نگاه کرد
جیمین: مورد اورژانسیه؟
یونگی لبخند زد
یونگی: تصادفیه گفتن سریع برم
جیمین سرش رو تکون داد
جیمین: و من؟
یونگی: بنظرت من بدون تو میتونم جایی برم؟
جیمین دلخور گفت: یه مهمونی عادی هم نمیتونیم بریم
یونگی خندید
یونگی: عجله کن
جیمین موبایلش رو از جیبش در آورد و به دوست دخترش زنگ زد وقتی بعد از چند بار تماس جواب نداد براش پیامی فرستاد که برمیگرده بیمارستان
موقع ترک کردن سالن نگاهش باز متوجه همون پسر شد که کنجکاو نگاهش میکرد اما جیمین به جای بی توجهی اینبار اخم بدی کرد که باعث شد پسر جا بخوره و نگاهش رو از جیمین بگیره

Continue Reading

You'll Also Like

4.5K 859 55
[ اولین بوڪ فارسے جوڪ هاے بابابزرگے جین ] حتما لابه‌لای فیک خوندناتون یه سری ام به این جوک های کوتاه بزنید و بخندید💕 "من خنده های شیشه پاک کنیِ جین...
578 112 10
+یعنی کی توی زیرزمینه که باعث شده اینطوری دستپاچه بشن؟! پدر_بلک سوان! +بلک سوان؟ جدی میگی؟امکان نداره. _همونطور که انتظار میرفت پدر کارش حرف نداره! پ...
7.4K 688 11
(((متوقف شده))) Name: You Are Mind CP: Yoonmin , Vkook Genre: Werewolf , Smut , Historical , Romance , Fantasy NC +18 ✩★✩★✩★✩★✩ + حالا ... حالا چی...
25.3K 3.3K 31
چی میشه اگه جیمین امگای باردار که تا حالا با کسیم نبوده از طرف الفاش هرزه خطاب شه و بعد یه شب جیمین از خونه الفا بزنه بیرون دردش بگیره و با یه الفا ا...