Can I heist your embrace?!

By Kimyeon01

2.8K 448 49

°• میتونم بغلتو بدزدم؟! °•کاپل : چانسو | چانکای | هونهان °•ژانر : درام | اسمات | معمایی و رازآلود °•خلاصه : ... More

مرخصی؟؟؟
عروسک؟!
شامپوی کیونگ؟؟
اسلحه؟!
صندلی؟!
مگه نه؟!
زنجیر خونی؟؟
کدوم مو؟!
رختکن؟!
طعم خون؟!
شازده کوچولو؟!
22 دسامبر؟!
تاس؟!
سکوت دردناک!!
فرشته!!
*اسمات*
خفگی؟!
فرصت؟!
چمن خیس؟!
یه تار مو فاصله!!
مچ های ظریف!!
پرواز
طلوع؟!
کیه؟!
بادکنک؟!
گروه سه نفره؟!
ورود غیر منتظره؟!
لوسیفر؟!
ساحل بارونی؟!
اوج لذت؟!
پایان با طعم...

چای سبز!!

59 11 2
By Kimyeon01

Writer pov

+زخماش عفونت کردن

برگشت و به اون دو نفر که با نگرانی بهش نگاه میکردن گفت

-کجا بوده..اینا زخمای معمولی نیستن..حتی اگ گرفتار یه حیوون وحشی هم شده باشه نمیتونسته همچین زخمایی رو رو تنش به وجود بیاره..نگاه کنید..این هلالای ماه چین؟؟

سهون دستی به صورتش کشید

 و بدون هیچ حرفی اتاقو ترک کرد

جوابی نداشت ...طبق گفته های لوهان اونا الان باید وسط یه تور مسافرتی باشن و الان...

یعنی چان الان کجاست..چرا کیونگ این شکلی شده

استرس و اضطرابی که داشت باعث شده بود چندین بار راهرو رو متر کنه

لوهان به سمتش رفت دستشو رو بازوی ورزیده ی هون گذاشت و گفت

عشقم اروم باش..لی میگف بهش ارام بخش زده تا چن ساعت دیگ بهوش میاد..زخماشم پانسمان کرده

سرشو انداخت پایین

+نگرانیتو میفهمم..منم خیلی نگرانم..باید صبر کنیم تا کیونگ به هوش بیاد

سهون فقط تو سکوت دستشو دور کمر همسرش انداخت که به اعوشش پناه اورده بود

تو این چند ساعتی که گدشت

سهون و لوهان بارها و بار ها به گوشی چان زنگ زدن ولی جوابی نگرفتن

به بیمارستان زنگ زدن..بیمارستانم گف برای یه ماه مرخصی گرفته بوده

اره مرخصی گرفته بود تا این یه ماهو با ارامش کنار کیونگش زندگی کنه..ولی نشد:)

صدای سرفه ی خشداری توجه هردوشونو به اون سمت جلب کرد

-کیونگسو

لوهان داد زد و سمتش رفت

سو ماسک اکسیژنو از رو صورتش برداشت با اینک نفس کم میورد ولی حرف زد

+سهون..چانو نجات بده

همین دو کلمه رو گفت که به سرفه افتاد

سرفه های اغشته به خون

لوهان دور دهنشو پاک کرد و خوابوندش

-کیونگ الان نمیتونی حرف بزنی..یکم استراحت کن

سهون لوهانو پس زد و ماسکو برداشت و گف

+کیونگ بگو چان کجاست

-کا...کای

سهون خشکش زد

کای؟!کای کی بود؟

اسمش براش اشنا بود ولی یادش نمیومد

کیونگ به خاطر دوز بالای ارام بخشایی که بهش تزریق شده بود به خواب عمیقی فرو رفت

و تو عالم رویاش چانو میدید:)

writer pov

چند روزی میشد که سو اسیر تخت و دارو شده بود

لوهان با مهربونی تمام ازش مراقبت میکرد و لی تا جایی که میتونست برای مداوای کیونگ به خونه ی اون زوج دوست داشتنی میومد

ذهن سهون درگیر اسمی بود که شنیده بود...کای

خدایا کجا اسمشو شنیدم

سوالی بود که تو این چند روز متوالی از خودش میپرسید

کنار شومینه نشسته بود

البوم عکسای دوران دبیرستانش رو پاش باز بود

لوهان کیسه ی اب گرم رو برداشته بود تا توش اب بریزه

سهون با دقت به چهره ی تک تک بچه های تو عکس نگاه میکرد

اسمارو دونه دونه میخوند(اکثر البوماشون یه عکس تکی از هر بچه ای به همراه اسمشون رو دارن)

ایناهاش خودشههههه...کیم جونگین

با دادی که زد لوهان با عجله از اشپزخونه بیرون اومد

+هونی چیشده؟

+لولو..پیداش کردم..کیم جونگینه...همونی که کیونگ اسمشو گفت

ترسناک ترین ادمی که تا به حال به عمرم دیدم

+خب کیه؟؟

لوهان ادم خیلی عجیبی بود..حتی براش شایعه درست کرده بودن که شیطان پرسته..البته یه مدت بود که خیلی از بچه ها اذیتش میکردن

+وااا

سهون سرشو تکون داد

-من سال اخری بودم ک اون به مدرسمون منتقل شد و همونجا هم با چانیول اشنا شدم...حتی خودم واسطه شدم که کیونگ با چان اشنا شه..اما این پسر..معلوم نبود از کجا اومده بود که هرکی اسشمو میورد حالش دگرگون میشد..یه بار دسشویی رفتم

باورت نمیشه..جلو اینه وایستادع بود..با تیغ لباشو میبرید..خون رو دندوناشو میلیسید

اونقد ترسیده بودم ک حد نداشت

چن شب فقط کابوس اونو میدیدم

لبخند خیلی عجیبی داشت..وقتی نگات میکرد حس میکردی داره درونتو میبینه..ذهنتو میخونه..کاریزمای خاصی واسه دیونه کردنت داشت

تا اینک پارسال اسمشو تو روزنامه خوندنم..به جرم قاچاق اعضای بدن دستگیر شده بود ولی یک ساعت بعد پخشش..خبرش از همه ی سایتا پاک شد..دیگه روزنامه ای فروخته نشد..خیلی عجیب بود

لوهان با دهن باز به لبای سهون که تکون میخوردن خیره شده بود

+وات؟؟صب کن ینی الان چان پیش این روانیه؟؟

-لوو..لووهان

هردو نگاشون به در افتاد و با عجله به سمت جایی که کیونگسو صداشون کرده بود دویدن

سو بالاخرع بعد از چند روز به هوش اومد

دستش تو گچ بود

+جانم..بهوش اومدی..خدارو شکر

-چن وقته ک خوابیدم؟

+تقریبا ۴ روزی میشه

چشمای سو گرد شد

همونجور که سعی میکرد از تخت پایین بیاد گفت

+4 روز؟؟؟4 روزه من اینجا خوابیدم و چان زندانیه؟؟

تو سر خودش زد

چرا انقد احمقم

دور خودش میرخید..گیج شده بود

اون دو نفر با تعجب بهش خیره شده بودن..تا حالا هیچوقت کیونگو اینجوری ندیده بودن

سهون دستشو میگیره وسعی میکنه ارومش کنه 

+هی هی اروم باش..بیا بشین

رو به لو گفت

- یه لیوان چایی میاری؟

+زود برمیگردم

لوهان رفت و با سه تا فنجون چای سبز برگشت

فنجونای بامزه ای داشتن

سهون همونجور که چای رو به کیونگ میداد گف

+یکم بخور جالتو بهتر میکنه...

حالا از اول شمرده شمرده همه چیزو برام تعریف

کن

کیونگ دستاشو دور شکم فنجون پیچید و سرشو پایین انداخت

این اتفاق از اونجایی کلید خورد که..

Continue Reading

You'll Also Like

2.8K 448 32
°• میتونم بغلتو بدزدم؟! °•کاپل : چانسو | چانکای | هونهان °•ژانر : درام | اسمات | معمایی و رازآلود °•خلاصه : تصمیمشو گرفته بود..نمی‌خواست ترک کنه..به...
1.2K 322 12
- نمسیس؟ ولی اون یه الهه زنه! + اونم مثل تو عدالتجو بود، منم این تابلو رو خریدم چون مناسب دفترمونه. - پس تویی که این لقب رو سر زبونا انداختی؟ + آره...
3.7M 294K 96
RANKED #1 CUTE #1 COMEDY-ROMANCE #2 YOUNG ADULT #2 BOLLYWOOD #2 LOVE AT FIRST SIGHT #3 PASSION #7 COMEDY-DRAMA #9 LOVE P.S - Do let me know if you...
4.1M 170K 63
The story of Abeer Singh Rathore and Chandni Sharma continue.............. when Destiny bond two strangers in holy bond accidentally ❣️ Cover credit...