my Professor Bitch

By ZAHRA_KPOPER

32.8K 7.2K 5K

_اوه فاک می گاد امکان نداره پسره کوچیکتر نگاهی به دوستش انداخت گفت +چرا وونهو واقعیت داره _یعنی‌واقعا اون بچ... More

my bitch professor
پارت اول "اون گی نیست"
پارت دوم "دیک دوسانتی"
پارت سوم"رقیب عشقی"
پارت چهارم"تعقیر دوست داشتنی"
پارت پنجم "اون ازم‌تعریف کرد"
پارت شیشم"اون خیلی هاته"
پارت هفتم"استاد کیم کصخول شده"
پارت هشتم"چشای بارونی"
معرفی شخصیت های اصلی
معرفی شخصیت ها۲
پارت نهم "باور نکردنی"
پارت‌دهم"اون‌حالش خوب نیست"
پارت یازدهم"جین ننه دوم"
پارت دوازدهم"چرا اینجوری چت میکنه؟:/"
پارت سیزدهم"برام پیداش کن"
پارت چهاردهم"گل رز"
پارت پانزدهم"به کیرم"
پارت شانزدهم" یونمین ایز فاکینگ رل"
پارت هفدهم"ددی من کی میشه؟"
میخوام عر بزنممممم
پارت هجدهم "تهیونگ نسخه جدید"
پارت بیستم"اون به شدت کیوته"
پارت بیست و یکم"ملاقات"
جر بخوریم با کیپاپ
پارت ببست و دوم"قلب یا معز؟"
پارت بیست و سوم"شوهرت پَرید"
پارت بیست و چهارم"دیک بریده "
پارت بیست و پنجم"شکست"
پارت بیست و ششم"هیولاها وارد میشون"
پارت بیست و هفتم"دوقلوهای شیطون"
پارت بیست و هشت"موقعیت عذاب آور"
پارت بیست و نهم"تلافی"
پارت سی(کراش جدید جنگکوک)
پارت سی و یکم"دوراهی"
پارت سی و دوم"درد"
عذرخواهی
انچه خواهید خوند
پارت سی و سه'تولد'
.........
فیک جدید اپ شد
سخنان گرانبا
پارت سی و چهار(نقشه جدید)

پارت نوزدهم"بیا بکنم"

809 187 119
By ZAHRA_KPOPER

_ببخشید ولی ما داریم دکه رو میبندیم نمیخواید برید بیرون؟

کوک  با صدای دختر ی که اونجا کار میکرد همینطور که روی میز خوابیده بود و پاش رو روی سر جیمین گذاشته بود اروم گفت

_ددی من بشو تورو به انجیل و مسیح و مریم‌مقدس قسم میدم ددیم شو(نویسنده:محض اطلاع این شخصیت مست جونگ کوک از روی شخصیت واقعیه منه اری😐)

دختر  که با دیدن کارای کوک پشماش اپلاسیون شده بود اروم کنار رفت  با داد و گفت:

+جناب من دخترمممممم
کوک که کلا مست بود با داد متقابل فریاد کشید

_خوب اگه دختری شوگر مامیم شووو لعنتی اصلا با یه چیز مصنوعی بکنمم من کونم واسه کردن درد میکنه
دختر که با این حرفا سرخ سرخ شد با حرص ازشون دور شد و جونگ‌کوک‌خنده بلندی کرد

جین همینطور که روی میز ولو شده بود و داشت با یه دستش توی لیوان جلو چشاش سوجو میریخت برا خودش حرف میزد:
_من براش هندسام بودم ولی اون هندسام‌دوست داشت پس دوباره هندسام تر شدم ولی اون هندسام ترتر میخواست

یونگی که بلاخره بعد از ۲۰دقیقه از دسشویی اومده بود بیرون و  فقط بین اون سه تا خل مشنگ هوشیاریش بالا بود بلند داد زد

+بلند شید تنه لشا برید خونتون ننه هاتون ۶ دفعه به منه بدبخت زنگ زدن ومنم همش میگفتم داریم باهم درس میخونیم اره ارواح جد گربم (خودشم قبول داره پیشیه عررررر)

جیمین:ددی کونم میخاره بوسش کن خوب شه

و این یونگی بود که با قیافه وادفاک نگاش کرد


یونگی:بچه بیا بریم از وقت خوابت گذشته ناموصا چرا شما جنبه ندارید میخورید ؟بریم دیگه

کوک:لتس گووووووووووووووووووو
.
.
.
.
_دستت دردنکنه نامجون خیلی خوب بود

نامجون‌همینطور که داشت رانندگی میکرد خندید و گفت_خواهش میکنم بلاخره رفیقیم

_درست است ://////////////

حدود پنج دقیقه گذشت که نزدیک خونه بودن که نامجون داد زد و ماشین و گوشه ای نگه داشت
و این تهیونگ بود پشماش ریخته بود

_یاااا چته چرا داد میزنی ؟

نامجون با قیافه ای که انگار دیکش و به کام  رسونده نگاه تهیونگ کرد و گفت
_عمم رو دیدم
+خوب به کیرم
_دوسال بود ندیده بودمش
+خو به تخمام
_یا پاشوووو بریم پیشیش
+تورو خدا ولم‌کن نامجون خیلی خستم
_پاشووووو
تهیونگ داد بلندی زدو گفت
+من باتوی احمق هیجا نمیااااامممممممم

_سلام عمهههههههه

+سلام عمه ی نامجون(نویسنده داره پاره میشه)

عمه نامجون‌جیغی زدو از کنار مشتری های کنه اش اومد پیش نامجون و بقلش کرد
و بماند که حتی با وجود اون کفش ۱ متریشم بهش نرسید و نامجون مجبور بود خم شه

*سلام‌عمههه فدات شه عزیزممم چیشد اومدی اینجا وای چقدر گنده شدی وای ماشالله چقدر جذاب چقدر خوشتیپ شنیدم‌دکترا داری اره؟

نامجون که به این پر حرفیا عادت داشت خندید و گفت:اروم‌عمه جان اروم،مرسی از تعریفتون با اینکه خودمم قبول دارم‌همه اینا هستم ولی خو بهتره به روم‌نیارید(،جین نسخه دوم پارت دوم)و بله دکترا دارم

عمه نامجون خندید و نگاش به‌تهیونگ که دستاش و جلو دهنش نگه داشت بود و داشت فوت میکرد افتاد و گفت
_معرفی نمیکنی؟

نامجون که تازه یادش اومد تهیونگ باهاش با لحنی که سعی میکرد خنده توش نباشه اروم گفت
+معرفی میکنم بهترین رفیقم تهیونگ ،تهیونگ بهترین عمم هورا(چه اسمیه من نمیدونم🤷‍♀️)

تهیونگ تعظیم کرد و گفت:خوشبختم آجوما(به زنای پیر تو کره میگن آجوما هی چقدر خوبه یه چیزی رو بدونی ولی میدونم میدونید )

هورا خنده کردوگفت:هی من اینقدرام پیر نیستم ولی خوشبختم اه راستی بیاید اینجا بشینید

و سمت میز کوچیکی رفت

نامجون و تهیونگم دنبالش راه افتادن و روی صندلی ها نشستن
نامجون :عمه چرا هنوز نبستید دکه رو ؟

هورا که حسابی کلافه‌بود با دستش به میز بقلیشون اشاره کرد و گفت
_بخاطر اون جوونای احمق خدیاا چه گیری افتادم دوساعت هانا رو(دختر کارگره)رو فرستادم بهشون بگه ولی نمیرن مست مست شدن اه اصلا ولش کنید میرم براتون دوکبوکی بیارم
و بدون اینکه مجال حرف زدن بده دور شد

و در آن طرف میز:
جین با صدای بلندی داد زد که توجه همه که کسی جز تهیونگ و نامجون نبودن بهشون جلب شد
_یکی دیلدوی پرنسسی نگین دارم و بیاره که میخوام این پسر و بفاک بدمممم

کوک که روی میز خوابیده بود و کونش به سنت تهیونگ بود(جووووووون)بلند داد زد:

+بیا بکنم ددی

یونگی:خودت دیک داری با اون بکنش

و این جیمین بود که با هیجان داد میزد:جین جونگ کوک رو بکن جین جونگ کوک رو بکن
و با شنیدن‌این اسم تهیونگ چشای به حد قابلمه گرد شد
احیانا
این‌جونگ کوک
پسر زرنگ کلاسش نبود؟
وبدتر از اون
اون پسر
گی بود و
ددی داشت؟
________________________
ببخشید ببخشیددددد
قایم شدن پشت سنگر
بخدا امتحانام شروع نشده بود
نمیخوام دروغ بگم گشاد بودم 🤣
و خوب دارم برا پارتای بعد یه نقشه هایی میکشم یس😏
امتحانام از شنبه شروع میشه و من هیچی نخوندم
خوب
همین
پارت بعد اسیده
وای 😑😐
ووت و کامنت فراموش بشه ......
یکاری میکنم تهیونگ با یجین سه قلو دنیا بیارن
اره
طولانی ترشد این‌پارت احیانا؟
من دارم سعی میکنم پارتام طولانی ترشه ولی نمیشه😐😂

Continue Reading

You'll Also Like

432K 52.3K 52
⛓برده تهیونگ بودن گردن کج میخواد و زبون کوتاه! ⛓چیزی که جونگکوک نداره... ---------------------------- - پس شاه دزد تویی! به کاهدون زدی... من هیچی ند...
14.3K 3.2K 14
➳ Nicolay درحال آپ... ✍🏻 اون پسر بی‌چاره فقط برای تعطیلات به اوکراین سفر کرده بود؛ اما چه می‌دونست که همون موقع روس‌ها تصمیم می‌گیرن به اون کشور حمل...
133K 18.4K 28
[ تمام شده ] تهیونگ خسته از دست دخترایی که بهش پیشنهاد میدادن یه دروغ بزرگ میگه و این وسط مجبور میشه از دوست صمیمیش بخواد که نقش دوست پسرش رو بازی کن...
11.4K 1.1K 7
وانشات های درخواستی که تو پیج fanfiction.27 در اینستاگرام گفتید