My Horny Omega [Vkook]

By MooniShadoow

421K 62.3K 13.6K

[Completed] چی می‌شه اگه یه شب که جونگ‌کوک توی راهِ خونشه، به یه آلفا‌ی زخمی بر بخوره و ببردش خونه‌اش تا بهش... More

Part1
Part2
Part3
Part4
Part5
Part6
Part7
Part8
Part9
Part10
Part11
Part12
Part13
Part14
Part15
Paty16
Part17
Part18
Part19
Part20
Part21
Part22
Part23
Part25
Part26
Part27
Part28
Part29
Part30
part31
Part32
Part33
Part34
Part35
Part36
Last Part
After Story

Part24

9.3K 1.4K 394
By MooniShadoow

کاور دقیقا منو یاد آخرین صحنه پارت قبل میندازه...
____________________________________

تهیونگ و کوک پشت میز قرار گرفتن و تهیونگ با صحبت کردنش توجه همه افرادی که پشت میز نشسته بودن رو به خودش جلب کرد

-کسی که منتظرش بودید رسید...

دو تا از دخترا کمی پچ پچ کردنو جونگ کوک متوجه پوزخندشون میشد

سه پسر از پشت میز بلند شدنو سمت کوک رفتن

تک تک بهش سلام کردن و دست دادن... جونگ کوک لبخند مضطربی زد و بعد از بقیه پشت میز نشست

__خیلی وقت بود ندیده بودمت کوک

پسر مو بلوند گفت و جونگ کوک سعی داشت فقط لبخند مسخرش رو حفظ کنه

+درسته... حتما خیلی دلت برام تنگ شده بود کریس

کریس بلند خندید و سمت کوک خم شد

__اوه قبلنا خیلی کم حرف بودی... بیخیال. راستش بعد از اینکه دیدمت فهمیدم چقدر دلم برات تنگ شده بود! خیلی کیوت شدی!

جونگ کوک گلوش رو صاف کرد و کمی آب خورد...

لیوان آب رو سر جاش، روی میز برگردوند و نگاهی به جمع کرد

یکی از دختر ها با لبخند برای کوک دست تکون داد

__منو یادته؟

+اوه... سوجین؟

__اهوم درسته. خیلی عوض شدی

همه حرف سوجین رو تائید کردن و ناگهان یکی از دخترا طوری که انگار تازه تهیونگ رو دیده باشه با تعجب به حرف اومد:

__اوه... شما خودتون رو تهیونگ معرفی کرده بودید؟ ببخشید من شمارو میشناسم؟ هم کلاسیمون بودید؟

تهیونگ جام شرابش رو از لبش فاصله داد و پوزخندی زد:

-بنظر میاد باهات همسنم کوچولو؟

دختر با دیدن پوزخند جذاب تهیونگ، موهاش رو پشت گوشش فرستاد و لبخندی زد

__میتونی اینو به عنوان یه تعریف در نظر بگیری تهیونگ... صورت جذابی داری

-اوه تهیونگ؟!

آلفا با تعجب مصنوعیی گفت و به دختر خیره شد

__با تهیونگ شی موافقید؟

-قابل تحمل تره...

تهیونگ به کوک نگاهی انداخت و متوجه مضطرب بودن پسر کوچیکتر شد

__خب تهیونگ شی... خودتونو معرفی نمیکنید؟

کریس گفت و تهیونگ بعد از کمی مکث جوابش رو داد

-همونطور که مشخصه من، هم کلاسیتون نبودم... این از صورت مردونم مشخصه و... دوست پسر جونگ کوکم!

سوجین که مشغول خوردن شراب قرمز رنگش بود چندتا سرفه مصنوعی کرد و بعد از فاصله دادن جام از لباش گلوش رو صاف کرد و به حرف اومد:

__واو! پس جونگ کوک کوچولوی ما الان دوست پسر داره؟ و اون تویی؟

بعد از اتمام جملش همراه دختر کناریش، شروع کرد به ریز ریز خندیدن و همه اینا بیشتر کوک رو اذیت میکرد

دختر کناری سوجین که آرایش زیادی روی صورتش بود سمت جونگ کوک چرخید و لبخند زد

__چند وقته باهمید؟ چطور آشنا شدید؟

+خب...

تهیونگ مثل همیشه سعی کرد خودش ماجرا رو جمع و جور کنه:

-چند ماهی هست که باهمیم و داستان آشناییمون زیادی طولانیه پس... بیخیال!

__که اینطور... اوه عذر میخوام!

دختر بعد از شنیدن صدای زنگ موبایلش عذر خواهی کرد و از جمع دور شد

کریس که انگار کمی مودش عوض شده بود با اخم گفت:

-برنامه‌ی امشب چیه؟

تهیونگ بدون اینکه تلاشی برای لبخند زدن بکنه، با لحن و چهره‌ی سردش جواب کریس رو داد:

-هرکاری که کوک دوست داشته باشه انجام میدیدم...

کریس پوزخند صدا داری زد
__اوووه!

چند لحظه بعد دختری که تلفن زنگ خورده بود برگشت و رو به یکی از پسر های جمع که موهای خیلی کوتاهی داشت گفت:

__عزیزم یه مشکلی پیش اومده باید بریم!

__چیشده؟

__بعدا بهت میگم... متاسفم امشب نمیتونیم همراهیتون کنیم!

جونگ کوک که از شنیدن این موضوع خوشحال شده بود سریع به حرف اومد

+مشکلی نیست! پیش میاد... خداحافظ!

بعد از خروج اون دو نفر انگار کوک راحت تر شده بود

اینکه توی جمع شلوغ اونا بشینه اذیتش میکرد

کریس بی توجه به سوجین که داشت باهاش حرف میزد سمت کوک چرخید

__اون موقع ها یادمه که مشروب نمیخوردی... الان نوشیدنی مورد علاقت چیه کوکی؟

+راستش... توی نوشیدنی های الکلی‌..‌. چیزی نیست که خیلی دوسش داشته باشم. زیاد نمی‌نوشم

__اوه... تاحالا با چی مست کردی کوکی؟

+فقط... سوجو؟

__پس امشب بعد از همه‌ی خوش گذرونی هامون میریم سوجو میزنیم!

و چشمکی به کوک زد و با دستش به گارسون اشاره کرد

__چی میخورید؟ میخواید من براتون انتخاب کنم؟ غذاهای این رستوران عالین....

+باشه...

جونگ کوک نگاهی به تهیونگ انداخت

تهیونگ مستقیما بهش زل زده بود

کوک آروم زمزه کرد:

+چیزی شده؟

تهیونگ سمت امگا خم شد و همونطور که به کریس نگاه میکرد لب زد

-این دوست عزیزت... فقط یه دوسته؟

جونگ کوک با تعجب به تهیونگ نگاه کرد

+منظورت چیه؟

-طرز نگاه کردنش و حرف زدنش... برای یه دوست مناسب نیست. میخوای بهش بفهمونیم کارش اشتباهع؟

+منظورت...

تهیونگ اجازه نداد حرف کوک تموم بشه...

سرش رو توی گردن کوک فرو کرد و شروع کرد به بوسیدن اون نقطه

جونگ کوک سعی کرد خودش رو عقب بکشه ولی تهیونگ محکم تر نگهش داشت و مک های صدا داری به گردنش میزد

تهیونگ بالاخره با شنیدن صدای سرفه شخصی عقب کشید و سمت صدا چرخید

_اهمم... صحنه هاتی بود ولی اینجا یه مکان عمومیه... هاها!

همون پسر ساکت برای اولین بار حرف زد و باعث شد تهیونگ یکی از ابرو هاش رو بالا بندازه

-متوجه شدم...

جونگ کوک با خجالت توی صندلی فرو رفته بود و سعی میکرد با خم کردن گردنش، قرمزی احتمالی گردنش رو پنهون کنه

کریس با نگاه عصبیی به کوک خیره شده بود و حتی صدای ظرف هایی که پیش خدمت ها روی میز میذاشتن هم اونو از افکارش بیرون نکشید...

-کریس... اسمتو درست گفتم درسته؟

کریس نگاهش رو از کوک گرفت و به تهیونگ داد

__درسته...

-کریس شی... غذاها رو اوردن... میتونیم حالا تمرکزمون رو روی غذامون بزاریم!

کریس سرش رو تکون داد و به محتویات توی بشقابش نگاه کرد

__هی کیونگسو... تو نمیدونی چیشد که مینا و دوست پسرش یهو رفتن؟

کینگسو سرش رو بالا اورد و نگاه بی حسی به سوجین انداخت

__بنظرت اگه لازم بود تو بدونی بهت چیزی نمیگفتن؟؟

__همیشه باید رو عصاب باشی کیونگسو؟

__هیشه باید علاقمند به خاله زنگ بازی باشی پارک سوجین؟

کریس با کلافگی پوفی کشید و آروم دستش رو روی میز کوبید

__بس کنید! چرا مثل بچه ها بحث میکنید؟

کریس باز هم نگاهش رو به جونگ کوک دوخت:

__بعد از رستوران کجا بریم کوک؟

کوک نگاهی به کریس و بعد نگاهی به تهیونگ انداخت...

بعد از کمی مکث بحرف اومد:

+نمیدونم... فقط یکم قدم بزنیم؟

سوجین با لبخند کف دوتا دستاش رو به هم کوبید و با ذوق جونگ کوک رو تائید کرد:

__موافقم! خیلی وقته قدم نزدم... اونم همراه دوستام

جونگ کوک با تعجب به سوجین نگاه کرد

+واقعا؟

__اهوم... راستش ما هم خیلی در ارتباط نیستیم... یجورایی تو باعث شدی دوباره مثل قبل بشیم! شام امشب یه بهونه ای شد تا دوباره یاد قدیما بیوفتیم...

کیونگسو پوزخندی زد:

__البته ما خیلی از اینکه یاد گذشته‌ای که تو توش حضور داری بیوفتیم خوشحال نیستیم!

سوجین کلافه نفسش رو بیرون داد...

کریس سمت جونگ کوک خم شد:

__اونا یه مدت کوتاه با هم بودن... اما جدایی بشدت فاکیی داشتن! برای همین خیلی باهم اوکی نیستن...

جونگ کوک نخودی خندید و به کیونگسو که مثل بچه ها مدام صندلیش رو از سوجین فاصله میداد نگاه کرد

******

بالاخره از رستوران خارج شده بودن و مشغول قدم زدن بودن

به طرز مزخرف و خنده داری کیونگسو و سوجین از هم فاصله میگرفتن...

تهیونگ و کوک پشت سرشون بودن...

نگاه جونگ کوک سمت زوجی رفت که با لبخند دست همو گرفته بودن و قدم میزدن

کوک از این موضوع که کسی نمیتونه ببینتشون استفاده کرد و با تردید دستش رو سمت دست آلفا برد

تهیونگ با حس انگشت هایی که سعی دارن مشتش رو باز کنن به سمت کوک برگشت

-چیکار میکنی؟؟

امگا مثل بچه هایی که مچشون رو موقع خرابکاری گرفتن با ترس یک قدم از تهیونگ فاصله گرفت و با لکنت لب زد

+هی...هیچی!

__هی اینجارو نگاه کنید! بیاید بریم یکم سوجو بزنیم!

‌کریس با لبخند گفت... سوجین موافقت کرد و باهم سمت مغازه رفتن تا چندتا سوجو بخرن

چند لحظه بعد کریس و سوجین با پلاستیک هایی که توی دستشون بود برگشتن و سمت نیمکت های پارک رفتن

سوجین، جونگ کوک و تهیونگ روی نیمکت نشستن و کریس و کیونگسو روی چمن ها لم دادن

کریس در تک تک بطری های سوجو رو باز میکرد و دست بقیه میداد

بعد از اینکه یه بطری رو برای خودش باز کرد، بسته‌ی اسنکی رو سمت جونگ کوک گرفت

__گفته بودی زیاد الکل نمیخوری... ممکنه تلخیش اذیتت کنه...

جونگ کوک لبخندی زد و همون لبخند کوچیک باعث شد تپش قلب کریس تند تر بشه و با شیفتگی به اون امگای کیوت خیره بشه

جونگ کوک بسته‌ی اسنک رو از کریس گرفت و کمی از سوجوش رو خورد

****

تقریبا میشه گفت همه غیر از کریس و تهیونگ مست بودن...

__چرا یکم بیشتر نمیخوری؟

-یکی باید باشه این آدمای مست رو بفرسته خونه یا نه؟

__اووه... ظرفیت الکلت چطوره؟

تهیونگ ابرویی بالا انداخت و مقدار کمی از سوجوش رو نوشید:

-بالا؟

__واو...

بعد نگاه شیفته‌اش رو سمت کوک کشید و لب زد:

__دوست پسر خوبی داری...

حتی خودشم نفهمید مخاطب حرفش تهیونگه یا جونگ کوک...

اون به معنی واقعی کلمه حماقت کرده بود!

وقتی توی دوران دبیرستان روی کوک کراش بود اما فقط بخاطر اینکه پیش بقیه دوستاش شهرتش رو از دست نده بهش اعتراف نکرده بود یعنی آخر حماقت!

توی دبیرستان دخترای زیادی سمت کوک میرفتن چون خانواده‌ی اون جزو ثروتمند ترین ها بودن و پسر ها برای همین موضوع باهاش لج بودن و اذیتش میکردن

کریس مجبور بود نقش بازی کنه... برای همه!

پیش کوک و خانواده هاشون فقط یه دوست معمولی باشه و پیش بقیه دوستاش و بچه های دبیرستان، از کوک متنفر باشه!

کریس تا دیروز فکر میکرد اون فقط یه کراش بچگونه بود که تقریبا فراموش شده... اما به محض اینکه سوجین بهش زنگ زد و گفت که جونگ کوک اونارو به رستوران دعوت کرده فهمید که این قضیه تموم نشده...

حس هایی مثل هیجان زدگی و خوشحالی بهش دست داده بود...

اما خب... اون الان دوست پسر داشت و به احتمال زیاد اون جفت آیندش هم بود...

تهیونگ نفسش رو بیرون فرستاد:

-بهتره برگردیم خونه... نظرت چیه؟

جونگ کوک که با گونه های سرخ و چشمایی که بیش از حد بزرگ بودن به رو به روش زل زده بود سکوت کرد و تهیونگ با گیجی بهش نگاه کرد

-هی... چیشده؟

سر کوک آروم سمش چرخید

+م..میشه... منو ببری... دستشویی؟؟

تهیونگ تکخندی زد و سرش رو تکون داد

امگا رو براید استایل در آغوش گرفت و سمت دستشویی پارک راه افتاد

-خب... باید یکم دنبالش بگردیم... اوممم باید همینجاها باشه... چرا زودتر نگفتی؟ این چه قیافه ایه؟ الان مستی؟

کوک تا زمانی که تهیونگ اونو جلوی در دستشویی زمین نزاشت حرفی نزد

اما به محض اینکه پاهاش زمین رو حس کردن، کت تهیونگ رو کشید و اونو همراه خودش داخل دستشویی کشوند

-هی هی! چت شده؟

جونگ کوک روی به روی تهیونگ ایستاد و به پائین نگاه کرد

چشم های تهیونگ مسیر نگاه کوک رو دنبال کرد و به پائین تنش رسید

تهیونگ بلند زد زیر خنده

-اوه... تو راست کردی بیبی؟

اما در یک صدم ثانیه لبخندش پاک شد و با جدیت لب زد:

-و چی باعث شد دیک کوچولوت راست بشه هوم؟ احیانا دوستت که باعثش نیست؟!

_____________________________________

Continue Reading

You'll Also Like

121K 14.6K 52
🚫رایتر هرچی چرت توی ذهنش بوده رو به روش نابلدی نوشته و به اصرار ریدر ها پاک نشده 🚫 تهیونگ هیبرید گربه که توی دنیای بیرحمی زندگی میکنه ... جایی ک او...
2.8K 866 21
سروتونین هورمون جاری کننده‌ی "احساس خوب" و ضد افسردگی. کاپل: یونمین. ژانر: رومنس، فلاف. وضعیت: کامل شده.
1.8K 115 6
*هشدار * این فیک دارای قسمت های خشن و مثبت ۱۸ هست اگه به روحیه شما نمیخوره این فیک نخونید قسمتی از فیک روی زانو هاش نشست و فک پسر کوچیک تره گرفت نی...
36.8K 5.8K 16
خلاصه: خودت بخون قول میدم سورپرایز شی :) کاپل:ویکوک ، یونمین ، نامجین ژانر:اسمات،ومپایر،رومنس، سافت ، آمپرگ ,لیتل بوی زمان آپ : نامشخص⭐