My Horny Omega [Vkook]

By MooniShadoow

421K 62.3K 13.6K

[Completed] چی می‌شه اگه یه شب که جونگ‌کوک توی راهِ خونشه، به یه آلفا‌ی زخمی بر بخوره و ببردش خونه‌اش تا بهش... More

Part1
Part2
Part3
Part4
Part5
Part6
Part8
Part9
Part10
Part11
Part12
Part13
Part14
Part15
Paty16
Part17
Part18
Part19
Part20
Part21
Part22
Part23
Part24
Part25
Part26
Part27
Part28
Part29
Part30
part31
Part32
Part33
Part34
Part35
Part36
Last Part
After Story

Part7

13.1K 1.7K 103
By MooniShadoow

جونگ‌کوک با تعجب به خودکاری که تهیونگ توی دستش گذاشته بود خیره شده بود.

-ام... امضا کنم؟

-امضاش کن!

-چ..چرا..انقدر... انقدر یهویی تصمیم گرفتی؟

-برای این‌که نتونی انقدر راحت قانون‌هام رو نادیده بگیری!

جونگ‌کوک دوباره متنِ روی کاغذها رو خوند.
آخر همه‌ی قانون‌ها، این‌که بعدا می‌تونن قانون‌های جدید اضافه کنن هم نوشته شده بود.

تهیونگ به‌زور از جونگ‌کوک حرف کشیده بود و بهش گفته بود اون چه پیشنهادهایی داره.
و جونگ‌کوک با گیجیِ تمام، فقط گفت که رابطه‌ی دردناک نمی‌خواد.
تهیونگ هم بهش قول داد که غیر از تنبیه‌هاش، هیچ چیزی قرار نیست دردناک باشه.

و حالا جونگ‌کوک خودکار به دست به برگه‌های روی میز خیره شده بود.

" قانون شماره‌ی یک: بدون اجازه‌ی ددی حق نداری از خونه بیرون بری.
قانون دو: حتی وقتی می‌خوای وارد حیاط بشی، باید از ددی اجازه بگیری.
قانون سه: در طول این رابطه و تا وقتی که با رضایت هر دو طرف، قرارداد فسخ بشه، حق نداری با کسی رابطه داشته باشی.
قانون شماره چهار: حق آسیب‌رسوندن به بدن خودت رو نداری و فقط ددی می‌تونه بهت آسیب بزنه.
قانون پنجم: حق خودارضایی هم نداری، مگر این‌که ددی بهت اجازه بده.
قانون ششم: حق پوشیدن لباس‌های تنگ یا باز رو غیر از توی اتاق ددی و خودت نداری."

همه‌ی قانون‌ها رو برای چندمین بار خوند.
و قانون اخر...
جونگ‌کوک هربار نگاه‌اش روی آخرین قانونشون می‌موند و با خودش فکر می‌کرد کا چرا... ؟

-چ...چرا؟

-چی چرا؟

-قانون آخر...

تهیونگ پوزخندی زد و قانون آخر رو برای جونگ کوک خوند:

-حق بوسیدن ددیت رو نداری. منظورت اینه؟

جونگ‌کوک سرش رو برای تایید تکون داد.

-فکر می‌کنم بین اون قانون‌های لعنتی، استفاده از کلمات هم ذکر شده بود، بیبی بوی سرکش!

-ب..بله. منظورم همون بود.

-خوبه. خب باید بگم که... فقط از این کار خوشم نمیاد. چیه نکنه تو دوسش داری؟

+نه... فقط این‌که اولین رابطه‌ام رو ازم بگیری ولی اولین بوسم رو نه؟ یه‌کم عجیب به‌نظر میاد. فقط همین!

-امضاش کن بیبی بوی.

تهیونگ با پوزخند گفت و جونگ‌کوک بالاخره اون برگه رو امضا کرد.
و بلافاصله بعدش رو تخت پرت شد و به تهیونگی که پوزخندزنان زانوش رو روی تخت قرار داد، خیره شد.
با اون بالا تنه‌ی برهنه‌ی برنزه و موهای بلندش که برای ناهار بسته بودشون، حالا باز شده بودن و روی صورتش پخش شده بودن.
لباس‌های جونگ‌کوک رو کاملا از تنش در آورد.
تهیونگ با دستبند، دست‌های جونگ‌کوک رو به تاج تخت بست و بعد از بستنِ پاهاش با پابند، زانوش رو روی تخت جابه جا کرد و شمعی رو برداشت.

-باورم نمی‌شه برای تنبیه دارم اینکار رو می‌کنم. امّا از اون‌جایی که تو تاحالا توی همچین رابطه‌ای نبودی، مجبورم از همچین تنبیه پیش پا افتاده‌ای استفاده کنم بیبی.

فندکش رو از جیب شلوارش بیرون کشید و شمع قرمزرنگ رو روشن کرد.
شمع رو روی شکم جونگ‌کوک گذاشت و بعد از چند ثانیه پارافین‌های آب شده، از لبه‌های شمع سرازیر شدن و پوست لطیف و سفید شکم جونگ‌کوک رو سوزوندن.

-عاه... می..می‌سوزه ددی!

-دوست داری کلمه امنت چی باشه بیبی بوی؟

-نم..نمی‌دونم...عای...

-می‌تونی یه رنگ انتخاب کنی.

-ق..قرمز؟

-هوممم...

تهیونگ ایستاد و با پوزخند کشنده‌لش که شدیدا جذابش کرده بود، لب زد:

-اوکی لیتل بوی. حتما الان سوزش شمع، کم‌کم برات عادی شده نه؟

جونگ‌کوک با تردید سرش رو به معنی آره تکون داد؛ امّا سریع به حرف اومد:

-ب..بله ددی.

تهیونگ از روی میز، ویبراتوری با اندازه‌ی متوسط برداشت و اون رو توی حفره‌ی امگا قرار داد.

+آه ددی... این... این دیگه چی بود.

جونگ‌کوک خودش رو به‌خاطر این لکنتِ لعنتی که سراغش می‌اومد لعنت کرد و منتظر به تهیونگ چشم دوخت.

تهیونگ کنترل ویبراتور رو توی دست‌هاش تکون داد.

-الان می‌فهمی بیبی.

ویبراتور رو روشن کرد و باعث شد پسر کوچیک‌تر، بدنش روی تخت بلرزه و بلند ناله کرد.
و این لرزش، باعث شد شمع تکونی بخوره و مقدار بیشتری از پارافین روی شکم جونگ‌کوک بریزه.
امگا، بلند تر نالید و اشک‌هایی که توی چشمش جمع شده بودن رو نادیده گرفت وقتی حرف نگران‌کننده تهیونگ رو شنید.

-اوه شانس آوردی بیبی. یادم رفت بهت بگم. این ویبراتو وقتی رو بالا ترین درجه‌اش قرار بگیره قطعا تکون نخوردن برات سخت می‌شه! و نکته قابل توجه این‌جاست که اگه زیاد تکون بخوری اون شمع میفته و اگه این اتفاق بیفته، ددی خیلی عصبی می‌شه! پس اون شمع رو ننداز و تنبیهت رو بیشتر نکن.

-ب..بله ددی!

تهیونگ پوزخندی به بیبی حرف‌گوش‌کنش زد و بعد از این‌که ویبراتور رو روی بالاترین درجش تنظیم کرد با لذت به جونگ‌کوک که ناله می‌کرد و سعی می‌کرد تکون نخوره نگاه کرد.
این لذتِ دردناک برای جونگ‌کوک، دوست‌داشتنی نبود؛ اما حس می‌کرد نزدیکه که ارضا بشه و این باعث شد بدنش بیشتر بلرزه.

تهیونگ که متوجه شده بود، سریعا حلقه‌ای دور عضو جونگ‌کوک بست.

امگا، با درموندگی به تهیونگ نگاه کرد.
سوزش پارافین شمع و لرزش دردناک و لذت‌بخش اون ویبراتور توی حفره‌اش.

همه این‌ها باعث حساس‌ترشدن جونگ‌کوک می‌شد و حالا اون پسر بدون این‌که از رفتارش سر در بیاره و حتی خودش خودش رو درک کنه، گریه می‌کرد و از تهیونگ می‌خواست که راحتش کنه.

-چی می‌خوای بیبی بوی؟ هوم؟

-دد...ددی...هق... خواهش می‌کنم... می‌خوام...کام بشم... این... این درد داره ددی... عاااههه... نه...نه

جونگ‌کوک هق‌هق می‌کرد و مدام دست‌های بسته‌اش رو می‌کشید؛ امّا با فریاد تهیونگ، با ترس بهش نگاه کرد.

-گفتم انقدر تکون نخور!!!

جونگ‌کوک نمی‌فهمید دلیل عصبانیت تهیونگ چیه و...
و بله...
پسر نگاهی به شکمش انداخت و دید که اون شمع لعنتی افتاده روی زمین و شکمش پر از پارافین شده‌.

-م... متاسفم... ددی.

تهیونگ دست‌های جونگ‌کوک رو از تاج تخت جدا کرد؛ امّا هنوزم دست‌هاش با دستبند به‌هم بسته شده بودن.

-گفته بودم عصبی می‌شم اگه اون بیفته!

-ددی...

جونگ‌کوک رو به شکم، روی پاهاش خوابوند و دستش رو روی باسن گرد پسر کشید.
انگشت‌هاش رو نزدیک حفره‌ی خیسش تکون می‌داد و جونگ‌کوک، ناله های ریزی می‌کرد.
تهیونگ ویبراتور رو ناگهان از امگا بیرون کشید، که باعث شد پسر ناله‌ی دردناکی بکنه و هق‌هق کنه.

حالا به‌جای اون ویبراتور، انگشت‌های بلند تهیونگ توش حرکت می‌کردن. جونگ کوک با حس نوک انگشت‌های تهیونگ روی پروستاتش، جیغی کشید و به ملافه تخت چنگی زد.

-دد..ددی... خواهش می‌کنم...عاااه

-چی می‌خوای بیبی بوی؟

-بذار بیام...

-متاسفم بیبی.

جونگ‌کوک خواست چیزی بگه اما با ضربه‌ی محکمی که به باسنش خورد، حرفش تبدیل به ناله شد.

-بعد از این اسپنک‌ها و یه‌کم بازی با شلاق‌های ددی، تنبیهت تموم می‌شه بیبی. و بعنوان جایزه‌ات یه سکسِ هات خواهیم داشت بیبی بوی. البته اگه پسر خوبی باشی!!!

______________
(ادیت شده)

Continue Reading

You'll Also Like

36.8K 5.8K 16
خلاصه: خودت بخون قول میدم سورپرایز شی :) کاپل:ویکوک ، یونمین ، نامجین ژانر:اسمات،ومپایر،رومنس، سافت ، آمپرگ ,لیتل بوی زمان آپ : نامشخص⭐
121K 14.6K 52
🚫رایتر هرچی چرت توی ذهنش بوده رو به روش نابلدی نوشته و به اصرار ریدر ها پاک نشده 🚫 تهیونگ هیبرید گربه که توی دنیای بیرحمی زندگی میکنه ... جایی ک او...
312K 38.5K 52
Vkook [completed] -من از ماشینت سواری گرفتم کیم... -میتونستی با صاحبش انجام بدی جعون... ... -ازت خواستم بمونی... -اره ازم خواستی... اما قرار نیس خواس...
277K 29K 45
کاپل های اصلی:ویکوک [کامل شده] "جونگ کوک برادر کوچک تر چانیول که عاشق کیم تهیونگ دشمن چانیول میشه و....همه چیش توی این عشق عوض میشه....دیگه نه جونگ ک...