Can I heist your embrace?!

By Kimyeon01

2.8K 448 49

°• میتونم بغلتو بدزدم؟! °•کاپل : چانسو | چانکای | هونهان °•ژانر : درام | اسمات | معمایی و رازآلود °•خلاصه : ... More

مرخصی؟؟؟
عروسک؟!
شامپوی کیونگ؟؟
اسلحه؟!
صندلی؟!
مگه نه؟!
زنجیر خونی؟؟
کدوم مو؟!
رختکن؟!
طعم خون؟!
شازده کوچولو؟!
تاس؟!
سکوت دردناک!!
فرشته!!
*اسمات*
خفگی؟!
فرصت؟!
چمن خیس؟!
یه تار مو فاصله!!
مچ های ظریف!!
پرواز
طلوع؟!
کیه؟!
چای سبز!!
بادکنک؟!
گروه سه نفره؟!
ورود غیر منتظره؟!
لوسیفر؟!
ساحل بارونی؟!
اوج لذت؟!
پایان با طعم...

22 دسامبر؟!

96 16 0
By Kimyeon01

Writer pov
کای بین چان و سو ایستاد دستاشو بهم می مالید و گفت
امروز براتون برنامه های ویژه ای دارم...ولی چطوره قبلش به ادامه ی داستانم گوش کنین
کت شلوار مشکی پوشیده بود..کرواتشو دراورد ودور دستاش پیچید
شروع کرد به قدم زدن
-خبر باهم بودنتون بهم رسید..شیرینی رابطه ی شما زندگی منو تلخ میکرد..ولی من هنوزم امید داشتم تا اینک اون شب فرا رسید..۲۲ دسامبر ..شب سرد و پاییزی بود ومن مثل همیشه تنهابودم..بارون شدیدی میبارید...با پودر قهوه هایی که از مغازه ها دزدیده بودم یه نوشیدنی گرم درست میکردم تا اینکه یکی محکم به در خونم کوبید
قیافه ی متفکری به خودش  گرفت
ایگووو کی میتونست باشه؟
اروم خندید
معلومه مستر پارک چانیول..اومده بود خونه ی من..درباره ی حال خوش اون شبم چیزی نمیگم..فقط اینو بدونین که زیباترین شب عمرم شبی بودکه با چان سپری شد
کیونگ با چشمایی که مردمکشون میلرزیدن به چان نگاه کرد..لباشو رو هم فشار میداد
چان سرشو پایین انداخته بود و لبشو به دندون گرفته بود..چی میخواست بگه؟
هردو منتظر ادامه ی حرفای کای بودن
کای کتشو دراورد و چن تا از  دکمه های پیرهنشو باز کرد تا ترقوه های شکلاتیشو بیشتر به نمایش بذاره
+همین که پاشو تو خونم گذاشت من مست شدم..مست عطر تلخ و سکسیش که با بوی بارون و الکل قاطی شده بود
شاید اگه جلوی خودمو نمیگرفتم همونجا...
چان وسط حرفش پرید..با فکی منقبض گفت
-دهنتو اب بکش عوضی..اصن میفهمی چی میگی..بهتره خفه خون بگیری وگرنه کاری میکنم که برای نفس کشیدن به پام بیوفتی
کای خندید
+اوهو اوکی باباعصبی نشو..همونطور که داشتم میگفتم با چشمای قرمز و پف کرده ای رو مبل نشست
Kai pov
"۲۲ دسامبر"
خدای من باورم نمیشهههه
دلم میخواد جیغ بکشم
موهامو تو دستم گرفتم و چن دور دور خودم چرخیدم
یعنی اونی که الان تو خونه ی منه پارک فاکینگ چانیولهههه...اوه مای گاد
الانه که پس بیوفتم...هعی جونگین خودتو جم کن
تو ماگ مخصوصم براش قهوه ریختم
وارد پذیرایی شدم..سرشو بین دستاش گرفته بود و هر از چن گاهی دماغشو بالا میکشید
دلم براش ضعف رفت
کنارش نشستم دستمو رو دستش گذاشتم
(چان خوبی؟!...(ماگو به سمتش گرفتم
یکم بخور گرمت میکنه..بدنت مث سنگ سرده
سرشو بالا اورد بدون اینک نگاهی بهم بندازه زیر لب تشکر کرد ویکم ازقهوشو نوشید
یکم تو سکوت سپری شد
گلوموصاف کردم وگفتم
چیزی شده؟!میخای حرف بزنی؟
لیوانو رو میز گذاشت..دستشو چن بار روگردنش کشید..انگار میخواست هوای بیشتری روببلعه ولی نمیتونست
که یکهو شروع کرد به گریه کردن
ماتم برده بود..این چانیول بود؟
مرد قوی که من عاشقانه دوسش داشتم وهنوزم دارم؟
نمیدونستم چیکار باید بکنم..تنها کاری که به ذهنم رسید این بود که بغلش کنم..سرشو رو سینم گذاشتم و انگشتامو لای موهاش بردم..من رو ابرا نبودم..من ته اقیانوس خوشبختی گیر افتاده بودم
از اینک داشت گریه میکرد اصلاخوشحال نبودم ولی ناراحتم نبودم
روی موهاشو نامحسوس بوسیدم
+شششش اروم باش چانیول..اروم..من پیشتم..کنارتم
چان چیزی نمیشنید..حالش خراب تر از این حرفا بود
با صدای خش داری گف:
ولم کرد...کیونگ ولم کرد..پسم زد..گف نمیخام ببینمت..ازم متنفر شده..گفت میخواد تنهایی رو به من ترجیح میده
(با مشت زد تو سینش)گف تا مدت ها باید ازش دور باشم  سمتش نرم..دور باشم که چی بشه؟؟نبینمش که چی بشه؟؟ دارم دیونه میشم اخه مگه میشه صب پاشی ببینی عشقت نیس..بهت جواب نمیده
نمیدونم کجا رفته..به هرجایی که فکرشو میکردم سر زدم..سراغشو از هر کسی که میشناختم گرفتم...ولی نبود..نیست
بغض راه نفسشو بست
به نقطه ای نامعلوم خیره شده بودم..سرمو رو سرش گذاشتم..واسم مهم نبود که کیونگ اشغال چیکار کرده..حتی حال خرابش هم مهم نبود مهم این بود ک الان کنارمه
سرشو از تو بغلم بیرون اورد و به چشمام نگاه کرد
+برمیگرده..نه؟!...اون منو همینجوری ول نمیکنه..عاشقمه مگه نه؟؟ خودش میگف دوسم داره
اشکاشو پاک کردم و موهاشو کنار زدم
ناخواسته چشمای متورم و قرمزشو بوسیدم
قلبم دیوانه وار تو سینم میکوبید
چان با نگاه تهی بهم خیره شده بود
خس خس سینش گوشمو ازار میداد
سرمو کنار گوشش بردم و لاله ی گوششو بوسیدم
-به جاش من کنارتم..برای همیشه
حرکتی نکرد و همین بهم این جسارتو میداد ک بیشتر پیش برم...
لبامو رو گردنش گذاشتم و اروم بوسیدم
چن تا از دکمه هاشو باز کردم..پوست سفیدش مثل یه شیشه ی برنده رو کل وجودم خط مینداخت 
وسط سینشو لیس زدم که اه ارومی کشید
تو یک حرکت ناگهانی منو به خودش چسبوند
لباشو رو خط فکم گذاشت
چشماشو بسته بود

و نفس های غمیق و کشدارش صورتمو نوازش میکرد
بینیشو رو گردنم میکشید لباشو اروم رو لبام گذاشت و نرم بوسید
فشار خون تو رگ هامو حس میکردم
این همه نرم و خوشمزگی از کجا میومد..حس میکردم الانه که لبام بین لبای خوش فرمش اب بشه
چن ثانیه نگذشته بود ک چان به عقب هلم داد و روم خیمه زد
مچ دستامو گرفت و وحشیانه لباشو رو لبام کوبید 
دهنم مزه ی تلخ الکل رو گرفته بود ولی شیرینی اون بوسه جبرانش میکرد
گرمای تنشو از رو لباسم حس میکردم

برخورد عضوش با عضوم باعث میشد به خودم بپیچم
بالاخره دستامو ول کرد و سرشو تو گودی گردنم فرو برد و من گذذاشتم ازادانه از صدای ناله هام لذت ببره
رد بوسه های خیسش نقطه به نقطه بدنمو معطر میکرد
شلوارمو از پام دراورد و من تو اون لحظه سرخ شده بودم و زیر نگاه وحشیش اب میشدم
لمس لب های داغش با عضو متورمم باعث شد از درد و لذت به بازوهای قطورش چنگ بزنم
زبون سرکشش روی پاهای برنزم کشیده میشد
حضور انگشتاشو اطراف ورودیم حس میکردم....نفسم رفته بود و من توخلسه ای بی انتها فرو رفته بودم
برای چند لحظه سرشو بالا بلند کرد و تند تند پلک زد 
تردید نکردم و به سمتش خیز برداشتم که بلند شد
دور خودش میچرخید
تند تند دست رو لباش میکشید
زیر لب به خودش فوش میداد
سمت در قدم برداشت
+هی چان چیشده کجا میری
جوابی نداد
چانیووول
جلوش پریدم و دستمو دو طرف دیوار گذاشتم و سد راهش شدم
صورتش گر گرفته بود
کای برو کنار...من اشتب...
دستشو به دیوار گرفت و چشماشو محکم رو هم فشرد دهنشو باز کرد تا چیزی بگه که رو زمین افتاد
شوکه شدم
سرشو رو پام گذاشتم و با نگرانی گفتم
-چان...چشماتو باز کن...چانیول ...تورو خدا چشماتو باز کن صدامو میشنوی؟؟
دستمو رو پیشونیش گذاشتم..تب داشت
به سختی بلندش کردم و رو تختم گذاشتمش
دکمه های پیرهنشو باز کردم
نگام قفل شکم ورزیده و سینه های ستبرش شده بود
پارچه و ظرف اب سرد اوردم و رو پیشونیش گذاشتم
چندین بار این کارو تکرار کردم..روی پیشونیشو میبوسیدم و هر از چند گاهی صداش میزدم ...یکم تبش پایین اومده بود
گاهی لباش از هم باز میشد و مثل ماهی تکون میخورد
دلم میخواست لبامو رو اون لبای نرم و خوردنی بکوبم..
ولی میترسیدم
پس فقط به نگاه کردن اکتفا کردم

شیشه ی پنجره شکسته بود و باد سردی تو اتاق پیچیده بود 
بدنش توی همون نور کم هم میدرخشید  
با ترس دستمو سمت بدنش بردم
انگشتامو از سیب گلوش تا وسط سینش کشیدم
دستمو رو یکی از نیپلاش گذاشتم..سفت و بوسیدنی بود
جذابیت و هات بودنش بی انتها بود
فقط با نگاه کردن بهش داغ شده بودم
لمس اون بدن برای من ارزوی محال شده بود ولی حالا
دیگ نتونستم تحمل کنم و شروع به بوسیدن شکمش کردم..زبونمو تو نافش چرخوندم..لبام داشت اتیش میگرفت
انگشت فاکمو از رو شلوار رو عضوش کشیدم..لبامو به دندون گرفتم تا ناله نکنم
با شنیدن صداش متوقف شدم..اروم ناله میکرد
دستشو رو دستم گذاشت و منو سمت خودش کشید
چشماش بسته بودن ولی صدای ارومش به گوشم رسید
-کیونگ..حالم خوب نیست..فقط بی جرکت تو بغلم بمون
و لبای بیجونشو رو گردنم گذاشت
هذیون میگفت ولی برا من هذیون نبود
برا من حقیقت بود..حقیقت تلخی ک چان دوس داشتنیم توسط یه نفر دیگ تصاحب شده بود

بدن هامون بهم متصل بود ولی روح لعنتیش یه جای دیگه پرسه میزد
یاد روزی افتادم که پشت حیاط باشگاه بهش اعتراف کردم و بدون اینک حرفی بزنه از کنارم رد شد و به سمت دی او دوید
تلخ نیست؟!تو به کسی که دوسش داری اعتراف کنی ولی اون به سمت عشقش بره و تو رو زیر پاش له کنه..هه عشق
چقد واسه اون روز برنامه چیده بودم..صدها کاغذ پاره کرده بودم چون نمیدونستم چجوری بهش اعتراف کنم..با نامه؟؟ با حرف؟؟ غیرمستقیم؟؟
من بلد نبودم..ولی میخواستم با چان تجربش کنم که کیونگسو همشو خراب کرد
سو کاری با چان کرده بود که من میتونستم ده برابر نه..هزار برابرشو براش انجام بدم تا طعم واقعی عشق رو بچشه ولی چه فایده که منو نمیبینه

این ها تمام حرفایی بودن که تو مغز خسته ی من میچرخیدن
با ناراحتی از تو اغوش گرمش بیرون اومدم
اون کیونگ حرومزاده خوب بلد بود چانو فریب بده..لعنت بهت
تو حموم رفتم..خب من الان با ی دیک باد کرده چیکار کنم

...
خوشحال میشم اگه نظرای قشنگتونو برام کامنت کنین
و اگه از داستان لذت می‌برین ووت بدین!!!
لاو یو💜

Continue Reading

You'll Also Like

4.8M 302K 108
What will happen when an innocent girl gets trapped in the clutches of a devil mafia? This is the story of Rishabh and Anokhi. Anokhi's life is as...
1.6M 139K 47
✫ 𝐁𝐨𝐨𝐤 𝐎𝐧𝐞 𝐈𝐧 𝐑𝐚𝐭𝐡𝐨𝐫𝐞 𝐆𝐞𝐧'𝐬 𝐋𝐨𝐯𝐞 𝐒𝐚𝐠𝐚 𝐒𝐞𝐫𝐢𝐞𝐬 ⁎⁎⁎⁎⁎⁎⁎⁎⁎⁎⁎ She is shy He is outspoken She is clumsy He is graceful...
2.1M 113K 96
Daksh singh chauhan - the crowned prince and future king of Jodhpur is a multi billionaire and the CEO of Ratore group. He is highly honored and resp...
4.1M 170K 63
The story of Abeer Singh Rathore and Chandni Sharma continue.............. when Destiny bond two strangers in holy bond accidentally ❣️ Cover credit...