part : 1🏖

1.7K 305 21
                                    

♡.وقتی توی آغوشمی، نمیخوام بذارم بری!
تو کاملا برای من اشتباهی هستی؛ اما من نمیتونم در برابر خواستنت مقاومت کنم.🧶

♡♡♡

نور آفتابی که لای پلکای بسته ی چانیول میوفته همیشه آخرین اخطاره و اون طبق غریزه حتی توی خواب میدونه که اگه بیدار نشه بعدش قراره کل صورتش با بذاق دهن سگش خیس و لزج بشه و حتی اینکه دیشب یه سکس خسته کننده داشته، نمیتونه تفاوتی توی این واقعیت ایجاد کنه.

-خیله خب پسر. بیا بریم صبحونه بزنیم.

با چشمای نیمه باز تیشرتی که روی کوه لباسای کنار تختش بود به بالا تنه ی برهنه اش پوشید و با صدای خشدارش لب زد.

بعد یه نیم نگاه به پسری که روی شکم طرف دیگه تخت غرق خواب بود، با همون لباس زیر کوتاهش بلند شد و جکی که حالا بیخیال پرده ی ضخیم اتاق شده بود و دور پاش میچرخید رو به طرف در هدایت کرد.

اوضاع اون بیرون حتی از اتاق خوابشم افتضاح تر بود اما این لایف استایل برای چانیول و تک تک آدمای دورش به استثنای جونمیون به یه چیز عادی و تقریبا قابل تحمل تبدیل شده بود.

اون عادت نداشت هیچ تایمی از روزمره اش رو صرف تمیزکاری خونه، که از نظرش کار بی فایده ای بود بکنه.

اسنک مخصوص سگ گنده و از نظر جونمیون بدردنخورش رو توی ظرف غذاش ریخت و قبل اینکه حتی به استفاده از سرویس بهداشتی فکر کنه پشت کانتر داشت گوشیش رو چک میکرد.

توی یخچال بجز یه بطری شیر تاریخ مصرف گذشته چیز دیگه ای برای خوردن نداشت.

این واقعیت دردناک براش یادآوری شد که سه ماه بیکاری باعث شده تمام پس اندازشو خرج کنه و دیگه کم کم چیزی برای خوردن پیدا نمیکنه.

نگاهی به در بسته ی اتاق انداخت. برای اون پسر متاسف بود که نمیتونه مثل یه دوست پسر ایده آل براش صبحونه آماده کنه چون حتی ساده ترین مواد اولیه رو داخل یخچالش نداره.

یه لیوان قهوه ی ساده برای خودش تدارک دید و کنار سگ پر سر و صداش مشغول هورت کشیدنش شد.

هنوز حتی دوش نگرفته بود و داشت فکر میکرد اگه جونمیون توی این حالت ببینتش از بوی عرق و سکسش حتما سکته میکنه اما با اینحال بیخیال به دیدن کلیپای یوتیوب ادامه داد.

زمان از دستش در رفته بود که با صدای زنگ ورودی سرش رو از گوشی بیرون آورد و متوجه شد باقی مونده‌ی همون قهوه ی ساده‌ی بی مزه‌اشم یخ کرده.

موهای حالت دار و توهم رفته اش رو چنگ زد و زنجیر کوچیک پشت درو  انداخت. چهره ی خونسرد و همیشه مرتب جونمیون پشت در ظاهر شد.

چانیول هیچ اهمیتی به از شکل افتادن قیافه ی جونمیون بعد از دیدنش نداد و از جلوی در کنار رفت.

𝐌𝐲𝐬𝐭𝐞𝐫𝐲 𝐝𝐞𝐬𝐢𝐫𝐞🐋🌴Where stories live. Discover now